سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























ورد سحری

داشتم سایت دار القرآن رو می خوندم که این خبر نظرم رو جلب کرد:

«بنا بر گزارش دبیرخانه ی طرح های ملی سازمان دارالقرآن الکریم، علی رجبی حافظ کل قرآن کریم، که در سال 1387 در آزمون های طرح ارزیابی و اعطای مدرک تخصصی به حفاظ قرآن کریم شرکت کرده بود، پس از شرکت در مراحل چهارگانه ی آزمون و کسب حد نصاب های لازم، موفق به احراز امتیازات لازم برای اخذ مدرک درجه یک حفظ قرآن کریم شد.

لازم به ذکر است که بر اساس بند پ ماده 1 از آیین نامه ی پشتیبانی از برگزیدگان مسابقات قرآنی، مصوب (11/3/88) معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، دارندگان مدرک تخصصی درجه یک حفظ قرآن کریم، از حمایت های سطح یک بنیاد ملی نخبگان برخوردار خواهند شد.»

این خبر دو تا نکته داره. یکی اینکه بالاخره یه نفر موفق شد مدرک درجه یک حفظ قرآن رو پس از گذر از هفت خوان تصویب شده بگیره. امتحان کتبی حفظ کل قرآن و ترجمه و مفاهیم، امتحان شفاهی حفظ کل قرآن با کسب امتیاز بالا، مفردات راغب و ... رو می دونم از مواد امتحانی هست. شاید بیشتر از اینها هم باشه.

طرح جالبی که توی این قضیه اعطای مدرک تخصصی حفظ قرآن داشتن اینه که حافظ قرآن بودن نهایت مدرک نیست و حتی اون هم با ارتقای سواد تفسیری حافظ قابل ارتقا هست و حافظ همیشه در تلاش خواهد بود که مدرک سطح بالاترش رو بگیره. فعلا که من توی ده جزءش موندم. یه بار دو سال پیش کتبی اش رو امتحان دادم شفاهیش رو ترسیدم برم! امسال اگه خدا بخواد قراره نترسم و خیر سرم شفاهیش هم امتحان بدم. البته اون امتحانی که توی چند پست قبل نوشته بودم مال حفظ کل قرآن بود که هفته آینده امتحانش هست و من امیدم به خداست بلکه یه فرجه دو ماهه بهم بده. قراره فردا صبح زنگ بزنم یه کم چونه بزنم سر قرآن!

نکته بعد این خبر اینه که 4-5 سال پیش که این مدرک رسمی رو مجلس تصویب کرد که دارالقرآن اجراش کنه اون موقع گفتن بعدا مزایایی که برای حافظان بخوایم بدیم از طریق همین مدرک هست. گفتن فعلا شما برید مدرک هاتون رو بگیرید. توی این خبر اولین امتیازش بالاخره رویت شد که دارندگان مدرک درجه یک از حمایت های سطح یک بنیاد ملی نخبگان برخوردار خواهند بود. خب حالا یکی بگه حمایت های سطح یک بنیاد ملی نخبگان دیگه چه صیغه ای هست ؟ :دی

بازم جای شکرش باقیه. ما که تلاشمون رو می کنیم. هر جا ازم پرسیدن مدرک حفظ داری فقط تونستم بگم آره یه مدرک 5 جزء دارم. آبرو ریزیه والا. ببینم می تونم در صد سال آینده منم مدرک درجه یک فرد اعلا بگیرم یا خیر. ( + لیسانس علوم قرآنی البته!)
من فکر می کنم اگر بخوان امتیازات دیگه ای به حفاظ بدن، اگر امیدی باشه که امتیازی بدن توی همین دولت صورت می گیره. همچنانکه تصویب این قوانین هم توی همین دولت بوده. کلا این دولت برای فعالیت های قرآنی بودجه و ارزش خاصی قائل بوده؛ اما چند برابر کردن همان کلاس های حفظ و تفسیر همیشگی دیگه چه سودی می تونه داشته باشه؟ هیشکی به فکر نوآوری نیست. به فکر کار ریشه ای و اساسی نیست.
تا خدا چی بخواد.

نوشته شده در چهارشنبه 88/7/1ساعت 9:47 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

ببینید دیگه چقدر غرق این زندگی شدم که خبر برگزاری مسابقات بین المللی قرآن رو باید از تلویزیون بشنوم و تازه یادم بیفته! قدیم تر ها از یک ماه قبل از شروع مسابقات مشغول چانه زنی با خانواده بودم که راضی شون کنم برای تماشای مسابقات بریم. تماشای مسابقات قرآن از وقتی حافظ شدم خیلی برام لذت بخش تر شده. اینکه خودم همراه حافظ یا قاری زیر لب بخونم و اشکالاتش رو زودتر از داور بگم. انگار یه مسابقه فرضی هم بین من و داور باشه!

خلاصه اینکه دیروز همینطور که داشت تبلیغات و مسابقات بی المللی قرآن رو می ذاشت دیدیم که داره رقیه محمدی رو نشون میده. رقیه محمدی کوچک سال ترین دختری بوده که حافظ قرآن شده؛ اونم در سن 6 سالگی. تلویزیون داشت قرائت قرآنش رو نشون می داد. اول همه مون تعجب کردیم که چرا این همه سال که گذشته و ماها این همه بزرگ شدیم رقیه همون قدری مونده! بعد فهمیدیم پخش مجدده و چند دقیقه بعدش مصاحبه با رقیه خانوم بزرگ شده رو نشون داد. ماشالا بزرگ شده بودن. یه چادر شالدار با روسری سفید و سیاه پوشیده بودن. یاد اون مطلبم افتادم که در مورد هادی نگارش و کت شلوار و ریش پروفسوری نوشته بودم! چرا من فکر می کردم هر چی حافظ مسلط تر و با سابقه تر باشه باید از نوع پوشش اون هم مشخص باشه؟! چرا فکر می کردم هر دختری که حفظ قرآنش بهتر باشه مقنعه اش هم باید بیاد جلوتر؟!!

تقریبا 11 ساله بودم که رقیه محمدی رو برای اولین بار دیدم. با پدرش برای اجرای برنامه اومده بود. برنامه توی یه منزل شخصی بوده. اون وقت ها من نیم جزء هم حفظ نبودم و فکر می کردم این دختری که 5 سال از من کوچیکتره و همه همه قرآن رو حفظ کرده حتما از فضا اومده. ( حالا فهمیدم فضا یعنی قم و تهران!) خلاصه اینکه توی اون جمع غیر از صاحبخونه کسی رقیه رو ندیده بود. فقط می دونستیم یه دختر کوچیک هست. پدرش رفت پشت میکروفن و گفت رقیه خودش پشتکار داشته و بدون اینکه به من بگه 60 سوره رو حفظ کرده بود و من حساب کردم که 60 سوره کوچیک قرآن حداقل میشه چند جز؟ مجلس یه مقدار سنتی بود. چند تا مامان بزرگ که دیگه ایام نوه داریشون هم گذشته بود و حوصله بچه نداشتند هم نشسته بودند. وسط مجلس می دیدیم یه دختره فسقلی با چادر هی داره اینور و اونور می دوه. خیلی شیطون بود. این مامان بزرگا هر چی صبر کردن دختره آروم و قرار نگرفت. خلاصه یه دعوای حسابیش کردن که بچه اینقدر شیطنت نکن. بشین سر جات بذار گوش بدیم. و از این حرفها
آخر داستان مشخصه. وقتی اسم رقیه رو برای اجرای برنامه صدا زدن همون دختر شیطون چادری رفت پشت میکروفن!

* یه کم پیازداغش رو زیاد کردم.
مصاحبه با دکتر رقیه محمدی

نوشته شده در چهارشنبه 88/4/31ساعت 5:33 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |