ورد سحری
ازینکه دم عید همه در تب و تاب خرید عید بودن خنده ام می گرفت. ازینکه نوروز که میشه ملت مثل فراری ها از خونه می زنن بیرون تعجب می کنم. ازینکه امشب افروز زنگ زد و پرسید مرور قرآن تا چه جزئی هست امیدوار شدم.
ازینکه چند ساعت مونده به سال تحویل نشستم اون کتاب داستان رو تموم کردم حس خوبی دارم.
ازینکه بچه مدرسه ای ها یه هفته قبل نوروز مدرسه رو دودر می کنن خوشم نمیاد.
ازینکه موقع سال تحویل حرم یه کتاب 300 صفحه ای درسیم برای مطالعه همرام بود آرامش داشتم.
ازینکه اینقدر نمایشگاه سفره هفت سین می دیدم از جیب های خالی مردم خجالت می کشیدم.
ازینکه روز اول فروردین وقت کردم بشینم اون طرحم رو بنویسم و ایمیل کنم خوشحالم.
ازینکه مردم دنبال کردن سریال های نوروزی رو مثل نون شب واجب می دونن متاسفم.
ازینکه توی سفر داشتیم همش در مورد مقاله های در دست تهیه حرف می زدیم به خانواده ام می بالم.
ازینکه سیزدهمون به در نشد و دیگه کسی بهم گیر نمیده که سبزه گره بزن راحتم.
ازینکه فردا تعطیلات تموم میشه و میرم سراغ درس و زندگیم خیلی خیلی خوشحالم!