ورد سحری
یک روز پدرم قرآنی را به خانه آورد که در یک حادثه آتش سوزی نسوخته بود. ما همه به آن دست زدیم و دیدیم حتی حاشیه های صفحه سوخته بود؛ اما متن آیات نه... و من از آن روز ایمان آوردم که قرآن نمی سوزد جز آنکه آیات فیها باشد. اگر جلوی دوربین و خبرنگار قرآن آتش زدند معجزه بود که قرآن آتش گرفت تا ما بیدار شویم وگرنه این خواب زمستانی بهار نداشت قربان قرآن خودمان که نسوختنش مومن می کند و سوختنش بیدار هدی للمتقین
نوشته شده در چهارشنبه 89/6/24ساعت
3:35 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |