ورد سحری
به نظرم هیچ اشکالی نداره که مدتی به وبلاگ استراحت داد. این وبلاگ رو قرار بود قرآنی بنویسم. مدتی هم خوب پیش رفتم؛ اما الان دیگه ازش راضی نیستم. چون خودم هم مدتیه از قرآن دور شدم و بالاخره تا چند وقت میشه از خاطرات قرآن دوستی تعریف کرد! وبلاگ ننوشتن مثل مشق ننوشتن نیست که آدم رو به دلهره بندازه. نه رفتنش خدافظی می خواد نه دیر برگشتنش عذر خواهی. حالا شاید همین فردا هم خدا عنایتی کرد و آیه ای به قلب ما نازل شد و ما هم دست به قلم شدیم. اما فعلا باید جلوی جفنگ نویسیم رو در اینجا بگیرم که منفعته! امسال فکری شدم تلاشم رو بکنم که لیسانس علوم قرآنی مو بگیرم. احتمالش خیلی کمه که موفق بشم. شاید ده درصد یا حتی نه درصد! نگران امتحان کتبیش نیستم. چون یه بارم قبول شدم. اما مسلط کردن تمام تمام آیه های قرآن و قبول شدن یک ضرب در این امتحان سخت کار حضرت فیله! خسته شدم بس که نوشتم مرور رو شروع کردم و بازم جا زدم. دنبال پایه هستم؛ دنبال کلاس هستم؛ دنبال تلنگرم.