ورد سحری
روزهای انس با قرآن روزهای خوبی است. که در حالات ایستاده و نشسته و خوابیده هر کدام به نحوی خودت را با متن یا صوت قرآن مشغول کنی و به این فکر کنی که این آیه در صفحه سمت راست بود یا چپ؟ همه چیز مبهم شده و تنها آهنگ بی کلامی از کلمات آیات در ذهنم مانده. انگار شهر طوفان زده ای را که گنج های بی نظیری داشت بخواهم از زیر آوار و توده های خاک بیرون بکشم. بخشی از میل به حرف زدن و گوشی که نیست را خدا دارد جور می کشد. شاید برای همین است که گفته اند بهتر است قرآن و دعا را با صدای بلندی بخوانید که دست کم خودتان صدای خودتان را بشنوید. برای آدم های تنها، برای فرار از افسرده دلی و حفظ ریسمان باریک شده ای از ارتباط با جهان خارج، برای زنده ماندن... تنفس مصنوعی می دهد در این هوای غبارآلود.