ورد سحری
معمولا وقتی فکری ذهنم رو مشغول کنه یا نگران چیزی باشم خودم رو به کاری سرگرم می کنم تا فراموش کنم .
این روزها فکرهای گونه گون و نگرانی از امتحانات بر مغز ناچیزم فشار آورده و منم فشارش رو بر دکمه های موبایلم وارد می آرم و یکی از بازیهایش را به طرز (تقریبا) دیوانه واری بازی می کنم .
دیوانه وار از این لحاظ که بارها اون رو بازی کردم و تا مرحله آخر رفتم و امتیازم که به 99999 رسید چون رقم بیش از این را نمی تونه بخونه ظاهرا امتیاز افزایش پیدا نمی کنه ولی من هم چنان به بازی ادامه می دم !
اولین باری که به آخر امتیاز رسیدم ناگهان این آیه به ذهنم اومد که « و ماالحیاه الدنیا الا لعب و لهو »
دیدم معنای واقعی لعب و لهو و بی خاصیتی رو می تونم توی این بازی به انتها رسیده ببینم .
جایی شنیدم هدف اصلی سرگرمی ها این است که ما رو از فکر کردن وادارن و ما هم برای فرار از مشکلات زندگی با آغوش باز اونها رو می پذیریم و در همین هنگامه انواع تهاجمات فکری و فرهنگی به ما وارد میشه .
بازی موبایل ، اینترنت، چت و گاهی وبلاگ نویسی همین خاصیت رو داره . آدم رو معتاد یا به قولی خمار می کنه و جز لذت آنی هیچی نمی فهمه .
دیگه سیگار کردن برای نشئگی دمده شده و جز دود و دم چیزی نداره اما اینترنت با دنیای رنگارنگ دلفریبش در قالب پیشرفت علمی و ارتباطات انسانی تا سر حد مرگ نشئه می کنه .
وقتی اطلاعیه های مراکز ترک اعتیاد رو می بینم پیش خودم می گم چی میشد مراکز ترک اعتیاد به تکنولوژی وجود داشت .اونم بدون درد !
کسی پیشنهادی برای فرار از آلام زندگی و نشئه نشدن نداره؟