سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























ورد سحری

بعد از حفظ قرآن به هر بهانه‏ای می‏خواستم همه چیز را به قرآن ربط بدهم. هندسه هم که یکی از محبوب‏ترین درسهایم بود همیشه بالاترین نمره را می گرفتم و گاهی اینقدر اختلاف نمره‏ام با بقیه دانش‏آموزان زیاد بود که استاد فقط به خاطر من مجبور بود به هیچ کس ارفاق نکند!
سال دوم دبیرستان در یکی از ساعات کلاس هندسه معلم مشغول تدریس قضیه فیثاغورث برای n امین بار بود. اولین بار فیثاغورث را در چهارم دبستان یاد گرفته‏بودم. معلم می‏گفت که دانشمندان جهان بیش از سیصد بار این قضیه را ثابت کرده‏اند و ما باید یکی دو راه اثباتش را یاد می‏گرفتیم. عاشق هندسه بودم و قرآن...
ناگهان فکری در ذهنم جرقه‏زد که من هم با استفاده از آیات قرآن قضیه فیثاغورث را ثابت‏کنم! آیاتش هم می دانستم. آیاتی که سه گروه در حال صحبت با یکدیگر بودند و می شد آنها را تشبیه به سه ضلع مثلث کرد. کنار کتابم آیات را نوشتم تا بیشتر رویشان فکر کنم. مطئن بودم که همچین کاری شدنی هست و هنوز هم مطمئنم. معلم همچنان در حال تدریس بود . اینقدر به نظرم آن اثباتها پیش پا افتاده بود که خودم می‏خواستم اثبات جدیدی در تاریخ ثبت کنم!
اما دست نگه‏داشتم. به همان سرعتی که این فکر به ذهنم خطور کرده بود در انجام آن مردد شدم و ترسیدم. قرآن کتاب زندگی است نه اثبات ِ اثبات شده‏ها. مگر همین قضایای نیوتن نبود که بعد از شکوفایی انیشتین در عرصه علم به گوشه‏ای افکنده‏شد؟ چرا باید به اثبات 300 دانشمند مسلمان و کافر اینقدر مطمئن باشم که آنها را وسیله اثبات قرآن قراربدهم؟ اگر روزی قضایایی اثبات‏شد که فیثاغورث را زیر سوال برد من برای اثبات حقانیت قرآنم چه باید بکنم؟
اصلا مگر می‏شود به همین سادگی با ظاهر آیات قرآن نتیجه ای گرفت؟ قرآن تفسیر دارد؛ تاویل دارد، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه دارد. آمدیم و فردا روز در تفسیر دیدم آن سه گروه در واقع دو گروه بوده‏اند!
مهم‏تر از همه اینکه من باید علم را با قرآن ثابت کنم نه قرآن را با علم! هستی یک مسلمان باید بر محور قرآن و ولایت بچرخد نه بر محور علمی که با عقل ناقص به مرحله ای از کاربرد رسیده است.
این صفحه را که دیدم خاطره‏ی بالا یادم آمد. صفحه ای که پر است از اعداد و ارقام سوره ها و آیات قرآن و می‏خواهد راستی قرآن را بر همگان روشن کند. از بین این همه عدد و رقم و شماره مشخص است که می توان چندین رابطه بیرون‏کشید. می خواهند با این راه ثابت کنند که قرآن تحریف نشده است. مگر قول خدا برای ما حجت نیست که خود فرمود: « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون » ( البته بنا به دلایلی هیچ کس تحریف بالزیاده( زیاد شدن آیات قرآن) را قبول ندارد و لذا این آیه حتما از جانب خداست)
یعنی باید با این اعداد حقیر که هر روز نوعی از طبیعی و حسابی و گویا و مختلط و غیره اش به بازار می آید بگوییم قرآن ما همین است که هست و جز این نیست؟!
دیگر اینکه کتابی داریم به نام مصحف علی - علیه السلام- کتابی که در آن حضرت علی - علیه السلام- پس از رحلت پیامبر- صلوات الله علیه - شش ماه از منزل بیرون نیامدند تا آنرا تکمیل کنند. این کتاب شامل تمام آیات قرآن به ترتیب نزول، همراه با تفسیر و احادیثی از پیامبر است. کتابی که ترتیب ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه در آن رعایت شده و امروزه متاسفانه در دسترس ما نیست. مسلم است که آن کتاب چون به قلم مبارک معصوم است خالی از هر اشکالی است و پرواضح است که با قرآن کنونی در دسترس ما متفاوت است؛ صرفا به علت ترتیب آیات و سوره ها و نه محتوا. جز این کتاب، همواره در مباحث علوم قرآنی نسبت به احتساب «بسم الله الرحمن الرحیم» جزو آیات و بعضی آیات که معنای ادامه داری دارند اختلاف نظر بوده و نمی توان با قطعیت گفت که قرآن عثمان طه دقیقا شماره آیات و سوره هایی مطابق نظر پیامبر اسلام داشته باشد و این اختلاف هیچ خللی به صحت قرآن وارد نمی‏کند( باز هم یادآور می شوم که اختلاف در شماره و نه مضمون و متن صریح آیات)
چطور می خواهیم با این دو دوتا چارتای بچگانه اختلافات را توجیه کنیم؟


نوشته شده در چهارشنبه 86/12/8ساعت 1:33 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |