ورد سحری
یه روز رضیه من رو کشید کنار. خواست یه حرفی بزنه. نازنین اومد کنجکاوی کنه ببینه چی میگه بهم. رضیه رفت سر کارش گذاشت و فوری برگشت. اولش یکم مِن مِن کرد. دستاش رو توی هم قفل کردهبود و با ناخنهاش بازی میکرد. یه دفعه سرش رو آورد بالا زل زد توی چشمام و پرسید : «آدم چطوری میتونه توبه بکنه؟!» باز سر و کلهی نازنین پیدا شد. من که جا خوردهبودم از این سوالش یه فرصتی پیدا کردم خودم رو جمع و جور کنم. تو مغزم از بین آیههای قرآن سرچ کردم. یه نفس عمیق کشیدم. صدام رو صاف کردم. رضیه دوباره برگشت. گفتم : «اینطور نیست که توبه آداب خاصی مثه نماز و روزه داشتهباشه. فقط کافیه از گناهی که انجام دادی پشیمون باشی.» پرسید : «همه میتونن توبه کنن؟» گفتم : «آره. اما به شرطی توبه شون قبوله که از روی نادانی گناهی کردهباشن نه به این امید که بعدش توبه کنن» و بعد این آیه قرآن رو خوندم براش : انما التوبه علی الله للذین یعملون السوء بجهاله ثم یتوبون من قریب فاولئک یتوب الله علیهم
نازنین اومد. وقتمون تموم شد.
چقدر برای توبه وقت داریم تو زندگی؟