سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























ورد سحری

فکر کنم دوباره قرار است عطر قرآن بگیرم که اینطور گوشه کنار اتاقم را پر از قرآن کرده‌ام. عمدا که نکرده‌ام خودش شده. هر دفعه جایی می‌نشینم، قرآن می‌خوانم و قرآن را همانجا جا می‌گذارم. نمی‌دانم چرا در استفاده از قرآن تنوع طلبم. اینقدر قرآن‌های جورواجور از اقصی نقاط جهان جمع کرده‌ام که می‌‌‌توانم با آنها یک نمایشگاه آستان قدس برپا کنم!

آن روزها که قرآن حفظ می‌کردیم هرجای خانه که می‌نشستیم کافی بود دستمان را دراز کنیم تا همانجا روی تلویزیون، کابینت، طاقچه، باغچه و از این قبیل یک قرآن پیدا کنیم.

همین! خواستم بگویم چقدررر در دوران حفظ احساس می‌کردیم در محاصره‌ی معنویتیم. حفظمان که تمام ‌شد فکر کردیم چون دوره‌ی یکساله‌ی حفظ+معنویت بوده بعد از اتمام دوره باید دور معنویت هم خط بکشیم. همه‌اش یاد این دوران خوش می‌کردیم و می‌گفتیم حیف که دیگر تکرار نمی‌شود.

حیف که لحظاتمان را با آه و حسرت بر لحظاتی که می‌توانستیم خودمان بسازیمش تلف کردیم.



نوشته شده در پنج شنبه 87/12/29ساعت 4:7 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |