سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























ورد سحری

اصلا قبل از اینکه اخبار نشون بده هم یادم بود؛ افطار روز اول ماه رمضان قرآنیان کشور به میزبانی مقام معظم رهبری.

هر سال یادم هست و بابتش حرص می خورم. حرص می خورم  که چرا اینقدر شاخه به شاخه پریده ام و هنوز لیاقتش رو ندارم که در جمعی قرآنی یا علمی در محفلی خصوصی تر از آن دیدارهایی که رفتم در جایی که مهلت صحبت هم داشته باشم خدمت ایشان برسم.
تلویزیون که داشت مشروح سخنان رهبری را در جمع قرآنیان نشان می داد من در تاریکی مطلق اتاق روی فرش دراز کشیده بودم و مشغول حرص خوردن بودم. ( لینک خلاصه صحبتهای آقا)

کاش مقامی امتحانی درجه ای چیزی مشخص می کردند که اگه به اون برسیم بتونیم در این افطاری سالانه شرکت کنیم. یعنی چند سال وبلاگ نویسی قرآنی هم نمی تونه جواز ورودم بشه؟

اصلا کدوم وبلاگی رو سراغ دارید که چندین سال از رابطه اش با قرآن و تجربیات و شنیده و دیده هاش در این زمینه با زبونی امروزی نوشته باشه؟
ها؟

•    بعد از پنج شش سال سینه چاک کردن انفرادی برای بازدید از نمایشگاه قرآن، امسال که می بینم بقیه خانواده هم مثل من مشتاق هستند و برای خرید بعضی کتاب ها و سی دی های خاص نقشه می کشن به دلم برات شده که ... میریم ان شاالله.

•    چهار یا پنج سال پیش که برای بازدید از نمایشگاه قرآن عزم تهران کردم و تا چند متری نمایشگاه هم رفتم و دست از پا درازتر برگشتم... یادش خیر نیست برام. نمی خوام. حتی اون قرآن یه بندانگشتی هم ...دو سال بعد یکی دیگه هم ازش خریدم... اگه این نقطه چینا نبود، اگه همون موقع حرفام رو زده بودم الان تلنبار نشده بود گوشه دلم!

•    یه سال چند نفر از خانواده ما ، افطاری مذکور رو رفتند. تو تلویزیون هم نشونشون داد و ما بچه شهرستانی های ندید بدید ذوق مرگ شدیم!

•    خب منم میخوام نمک گیر بشم خب!


نوشته شده در دوشنبه 88/6/2ساعت 12:39 صبح توسط سحر| نظرات ( ) |