ورد سحری
در واکنش به این خبر، بعضیها با توجه به جبهه گیریهای سیاسی شخص استاد شجریان گفتند چه بهتر که دعای قرآنی ربنا از زبون کسی که بهش اعتقاد نداره پخش نشه. البته من اصلا ربط دادن تمایلات سیاسی به اعتقادات شخصی رو اصلا درست نمیدونم چه بسا آقای شجریان بیشتر از ناقلان این حرف به معنویات و خدا و پیغمبر و دعای دم افطار معتقد باشن و البته تر اینکه این پاراگرف فقط یه نقل قول بود. جدی نگیرید.
بحث مسائل فرهنگی که توی کشور میشه میگن تا وقتی الگوی جوونهای ما بازیگرا و خوانندهها هستن نباید انتظار داشتهباشیم جوون امروزی اهل کار و تلاش و حتی یه ریزه سختی تو زندگیش باشه. به دنیای پر زرق و برق خوانندهها و بازیگرا عادت کرده و حتی ورزشکارها هم فقط تو رشتههای خاصی مثل فوتبال هست که مطرح میشن و مردم میشناسنشون.
ربنا یک دعای قرآنی هست که با لحنی شیرین و دلنشین خونده شده. ما قاریها و حافظهای زیادی توی کشورمون داره که در مسابقات بینالمللی کشورهای مختلف مقام برتر میارن. حتی عربزبانها و قراء مصری که خیلی معروفن لب به تحسین قاریان ما باز کردند و اعتراف کردند صوت و لحن وتجویدشون فوق العاده هست.
خوندن دعای ربنا برای یک قاری بینالمللی ایرانی اصلا کاری نداره. من دعای ربنای شجریان رو شنیدم. بارها دعاهایی که بعد از تلاوت خونده میشه رو هم شنیدم؛ آدم رو به ملکوت میبرن. فن قرائت متون عربی و قرآنی توی کشور ما خیلی پیشرفت کرده و توانایی حافظان و قاریان ما اگه از استاد شجریان بیشتر نباشه کمتر هم نیست. پس چرا ما اجازه نمیدیم حق تبلیغاتی خوندن این دعا و محبوب شدن دعا و خوانندهاش بین مردم به حافظان و قاریان قرآن تعلق بگیره؟ چرا توی این زمینه که به خاطر ماه مبارک رمضان گرایش به معنویت هست به جای اینکه مردم رو به سمت قرآن و یاران قرآن بکشونیم برعکس میخوایم خوانندهها رو قرآن دوست جلوه بدیم؟
این کار فقط تقصیر صداوسیما نیست. همین مردمی که به خبر پخش نشدن صدای شجریان اعتراض کردند باعث میشن که صداوسیما هم ذائقه مردم دستش بیاد و انتظاراتشون رو بفهمه.
آقای شجریان مختاره که هرچقدر میخواد شعر و آواز بخونه؛ قول میدم هیچ قاری قرآنی وارد حیطه کاری تخصصی ایشون نشه؛ اما کاش ایشون هم حق تبلیغاتی و الگوپذیری جوونها از خواننده دعای ربنا رو میذاشتن مخصوص صاحبان اصلی حق بمونه.
اینجا فقط صحبت از یه حق معنوی هست نه قانون و قضا. یه چیزایی هست که اخلاق حکم میکنه نه مصوبه و بند و قانون.
چرا حق مطرح شدن با استفاده از دعای ربنا از قاریانی که تمام عمرشون رو صرف این کار کردند ازشون گرفته شده؟ چرا حق الگوپذیری جوونها از قاریان توی این یک ماه سال رو کسی نمیبینه؟
آه... چقدر که با این سیاه شدن ضخامت صفحات زندگی کردیم. هر کس که قطر بیشتری از قرآنش سیاه شدهبود یعنی بیشتر حفظ کردهبود. بعضیها قرآنشان سیاهتر میشد. علتش را نمیدانم. یا بیشتر میخواندند یا همیشه قرآن را طوری میگرفتند که ضخامت صفحات را لمس میکرد یا دستشان کثیفتر بوده! ضخامت سیاه قرآن اثبات ادعای حفظمان بود.
بعد یادم آمد چقدر دلم تنگ شده برای آن قرآن سبزم. آن قرآن سبز چمنی ترجمهی آقای فولادوند که بیست جزء را با آن حفظ کردهبودم و اندازهی دو سوم قطرش سیاه شدهبود. سایز صفحات آن قرآن کمی شبیه مربع بود و وقتی دستم میگرفتم حس میکردم انجیل دستم گرفتم و شاید خودم هم راهبهام!
و کسی که یک سال صفحه به صفحه با سیاه شدن صفحات جلو نرفته و آیات را در مغزش حل نکرده چه میفهمد قطر سیاه شدهی کتاب را.
دلم کشید از همین فردا دوباره مرورم را شروع کنم.