ورد سحری
یه آیه ای تو سوره بقره هست که حتما همه مون باهاش آشناییم. ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار یادمه دبستان که بودیم برای آموزش نماز این ذکر رو برای قنوت می گفتن و خب تا سالها فکر می کردم این ذکر واجب قنوته و بعد که حافظ شدم دیگه همه ربناهای قرآن شده بود خوراک قنوتم. این آیه قبلی که آیه 200 سوره بقره هست در مورد گروهی از اهل مکه هست که بعد از اتمام مراسم حج دور هم جمع می شدن و ذکر آبا و اجدادشون می کردن و خلاصه اینکه تا نوک دماغشون رو بیشتر نمی دیدن. اما گروهی از مومنان هستن که هم در دنیا از خدا حسنه می خوان و هم خیر آخرت رو از خدا می خوان. دو تا نکته تو این دو آیه به نظرم می رسه که بگم. نکته دوم رو از تفسیر نور خوندم. اینکه مومنین از خدا حسنه می خوان و شکل دقیق خیر و نیکی که می خوان رو مشخص نمی کنن. توی دعا باید هدفمون رو از خدا بخوایم نه اینکه ابزار هدفمون رو هم مشخص کنیم. شاید خدا بخواد با یه وسیله دیگه ما رو به هدفمون برسونه و خلاصه استثنائا تو این یه مورد به خدا اعتماد کنیم تا خودش بهترن ابزار رو برامون در نظر بگیره. مثلا از خدا نخوایم که بهمون پول بده بریم سفر حج؛ شاید خواست و اسممون توی عره دانشجویی در اومد! وقتی قرآن حفظ میکردم سعی میکردم همه جا از آیات استفاده کنم؛ البته آن وقتها اینجور بودم. الان مینویسم بلکه یاد گذشته دوباره عمل گذشته و حتی بهتر از قبل را برایم زندهکند. داشتم میگفتم... یکی از موارد استفادهی آیات، در قنوت ِ نمازم بود. قبلترش همیشه بهمان یاد دادهبودند بگوییم: ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار. خب این هم یکی از آیات قرآن هست و خوب؛ اما دوست داشتم هر دفعه که دستم را به آسمان میبرم آیهای از قرآن که متناسب با حال آن زمانم باشد تلاوتکنم. چند مثالش را میگویم. مثلا اگر میدیدم مدتی به نمازم بیاهمیت شدم میخواندم: رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی ربنا و تقبل دعاء. وقتی میخواستم برای پدر و مادر و دوستانم دعا کنم میگفتم: ربنا اغفر لی و لوالدی و للمومنین یوم یقوم الحساب. اگر امتحانی در پیش داشتم قنوتم این بود: رب زدنی علما. اگر احساس گناه میکردم این آیه به زبانم میآمد: ربنا لاتواخذنا ان نسینا او اخطأنا... . وقتهایی هم که حال خاصی نداشتم همان ربنا آتنا را میخواندم. جالبی ذکر قنوتم این بود که سعی میکردم از قبل بهش فکر نکنم و تا قنوت میرفتم فیالبداهه آیهی مناسب حالم را بخوانم. اینطوری خودم هم میفهمیدم چه حالی دارم!
خدایا در این دنیا و آخرت به ما نیکی عطا کن و ما رو از آتش جهنم دور کن
قبل از این آیه آیه دیگه ای هست که میگه:
... و منهم من یقول ربنا آتنا فی الدنیا و ما له فی الاخره من خلاق
و بعضی از اونها می گن که خدایا در دنیا به ما ( مال و اموال) عطا کن و برای اونها در آخرت (هیچ) نصیبی نیست.
اول اینکه آدم نباید از خدا کم بخواد. دیدید بعضی ها که می گن مثلا خدایا چشم من رو بگیر به جاش چشم این مریض رو شفا بده. خب این یه جور فحش به خدا هست. مگه نعمت های خدا تمومی داره که اگر چشم اون مریض رو بخواد خوب کنه کمبود چشم تو دنیا پیدا بشه و بخواد از شما قرض بگیره.
به نظرم این نگاه اشتباه باعث میشه آدم اصلا به خواسته اش نرسه. از خدا بخواید... چیزای بزرگ. مثلا من خودم برای همین دنیام یه آرزوهای بزرگ بزرگی دارم که به یکی دو نفر گفتم و شاید تا حالا تو دنیا یه نفر به این آرزوی من رسیده باشه! مهم اینه که من خدای خودمو بزرگتر از هر دعا و آرزویی می بینم و همین بهم قوت قلب می ده که دست کم! تا نزدیکی های هدفم پیش برم.
در واکنش به این خبر، بعضیها با توجه به جبهه گیریهای سیاسی شخص استاد شجریان گفتند چه بهتر که دعای قرآنی ربنا از زبون کسی که بهش اعتقاد نداره پخش نشه. البته من اصلا ربط دادن تمایلات سیاسی به اعتقادات شخصی رو اصلا درست نمیدونم چه بسا آقای شجریان بیشتر از ناقلان این حرف به معنویات و خدا و پیغمبر و دعای دم افطار معتقد باشن و البته تر اینکه این پاراگرف فقط یه نقل قول بود. جدی نگیرید.
بحث مسائل فرهنگی که توی کشور میشه میگن تا وقتی الگوی جوونهای ما بازیگرا و خوانندهها هستن نباید انتظار داشتهباشیم جوون امروزی اهل کار و تلاش و حتی یه ریزه سختی تو زندگیش باشه. به دنیای پر زرق و برق خوانندهها و بازیگرا عادت کرده و حتی ورزشکارها هم فقط تو رشتههای خاصی مثل فوتبال هست که مطرح میشن و مردم میشناسنشون.
ربنا یک دعای قرآنی هست که با لحنی شیرین و دلنشین خونده شده. ما قاریها و حافظهای زیادی توی کشورمون داره که در مسابقات بینالمللی کشورهای مختلف مقام برتر میارن. حتی عربزبانها و قراء مصری که خیلی معروفن لب به تحسین قاریان ما باز کردند و اعتراف کردند صوت و لحن وتجویدشون فوق العاده هست.
خوندن دعای ربنا برای یک قاری بینالمللی ایرانی اصلا کاری نداره. من دعای ربنای شجریان رو شنیدم. بارها دعاهایی که بعد از تلاوت خونده میشه رو هم شنیدم؛ آدم رو به ملکوت میبرن. فن قرائت متون عربی و قرآنی توی کشور ما خیلی پیشرفت کرده و توانایی حافظان و قاریان ما اگه از استاد شجریان بیشتر نباشه کمتر هم نیست. پس چرا ما اجازه نمیدیم حق تبلیغاتی خوندن این دعا و محبوب شدن دعا و خوانندهاش بین مردم به حافظان و قاریان قرآن تعلق بگیره؟ چرا توی این زمینه که به خاطر ماه مبارک رمضان گرایش به معنویت هست به جای اینکه مردم رو به سمت قرآن و یاران قرآن بکشونیم برعکس میخوایم خوانندهها رو قرآن دوست جلوه بدیم؟
این کار فقط تقصیر صداوسیما نیست. همین مردمی که به خبر پخش نشدن صدای شجریان اعتراض کردند باعث میشن که صداوسیما هم ذائقه مردم دستش بیاد و انتظاراتشون رو بفهمه.
آقای شجریان مختاره که هرچقدر میخواد شعر و آواز بخونه؛ قول میدم هیچ قاری قرآنی وارد حیطه کاری تخصصی ایشون نشه؛ اما کاش ایشون هم حق تبلیغاتی و الگوپذیری جوونها از خواننده دعای ربنا رو میذاشتن مخصوص صاحبان اصلی حق بمونه.
اینجا فقط صحبت از یه حق معنوی هست نه قانون و قضا. یه چیزایی هست که اخلاق حکم میکنه نه مصوبه و بند و قانون.
چرا حق مطرح شدن با استفاده از دعای ربنا از قاریانی که تمام عمرشون رو صرف این کار کردند ازشون گرفته شده؟ چرا حق الگوپذیری جوونها از قاریان توی این یک ماه سال رو کسی نمیبینه؟
آن سال امام جماعتمان یکی از این دو نفر بود. یا مسئول آموزش که حافظ کل قرآن بودند و تفسیر هم برایمان می گفتند. یا مدیر موسسه مون در اون شهر که قاری قرآن بودند و صدای فوق العاده ای داشتند.
فوق العاده یعنی بسیار زیبا و دلنشین و ملکوتی. البته هنگام قرائت به اندازه قاریان مطرح جهان نفس خواندن نداشتند و برای همین تا مرحله کشوری مسابقات بیشتر نمی توانستند بروند.
گاهی برای مثال نغمات قرآنی یا شوخی چیزهای دیگری هم می خواندند. اصلا همین ها بود که آن سالمان را شیرین کرد. مسئول آموزشمان هم صدای خوبی داشت؛ اما قاری نبود و به اندازه مدیر روی صدایش کار نکرده بود.
یادم هست روز آخر موقع خداحافظی که مدیر، آیات نور را خواندند همه مان به اندازه مجلس روضه امام حسین گریه کردیم. هم از دلتنگی جدا شدن از دوستان؛ هم از زیبایی و حزن آن صدا.
ماه رجب و شعبان هم هر روز نماز جماعت می خواندیم. فکر کنم آن ماه مسئول آموزش مسافرت بود که تمام آن نمازها و دعای بعدش را با صدای مدیر یادم هست.
تا قبل از آن سال خیلی کم دعاهای بعد از نماز ماه رجب و شعبان و رمضان را خوانده بودم. از آن سال که هر روز ظهر آن دعای زیبا را با آن صوت آسمانی شنیدم حفظشان شدم.
چند روز پیش مادر خواستند این دعا را بخوانند ولی قسمت هایی از آن را فراموش کرده بودند. به من گفتند تا همه اش را برایشان خواندم.
یاد آن سال افتادم و آن نماز جماعت ها و آن دعای زیبا و آن مدیر دوست داشتنی.
رجب تا رجب اصلا این دعا را نمی خوانم؛ اما تا حالا که اصلا فراموشش نکرده ام.
راست گفته اند که : العلم فی الصغر کاالنقش فی الحجر
مدتهاست ذکر قنوتم اللهم عجل لولیک الفرج شده؛ شاید حال ثابتم. امروز که نماز ظهر میخواندم تا دستان خالیام را بالا آوردم و نشان آسمان دادم بیاختیار گفتم: اللهم انصر اسلام و المسلمین و اخذل الشرک و المشرکین.
آمین