ورد سحری
فشفشه!
رسما از مادرش کوه نوردی می کرد
یک طهورای دو ساله هم دیدم
عروسک!
بلوز شلوار قرمز پوشیده بود
با روسری گل قرمز
مثل کودکی خودم.
توپ قرمزم را از کیف درآوردم و دادم به اباالفضل
طهورا قاپیدش
اباالفضلل را راضی کردیم که طهورا توپ را پس میدهد
اما او همچنان غل غل می کرد
دور طهورا می چرخید و نگاه توپ می کرد
می گفت:
نمی دانم چرا توپ را دستش گرفته و با آن بازی نمی کند!
اباالفضل طهورا را بغل می کرد.
طهورا نگاه مادرش می کرد که اجازه بگیرد.
طهورا
خوردنی بود
مثل سیب سرخ!
همه از قبول نشدن در امتحانات خاطره تلخ دارند
و من از قبول شدن!
لذا
برای عدم تکرار خاطره تلخ
کارت ثبت نام کنکور ارشد را با یک تلفن فروختم.
مرحله دوم آزمون را حتی مائده هم قبول نشده بود.
آن وقت من کدامین آیه فراموش شده را می خواندم؟
اینقدر عقب عقب می روم
که برسم به بسم الله سوره حمد!
از دانشگاه زنگ زدند که شما اگر یادتان باشد ده جزء ثبت نام کرده بودید
تعداد 5 جزئی ها را پرسیدم
که اگر کمترند 5 جزء شرکت کنم.
مادر خندید
می دانم 5 جزء هم مالی نمی شوم
دنیا با من قهر است
نقطه
چرا شادی و غم من، با مردم نمیسازد؟
نمای پنجره ما،
ردیف پنجره شماست.
آسمانم را پس بده!
آسمان خراش!
دور، دور لیلی است.
لیلی می گردد و قصه اش دایره است.
هزار نقطه دوار، دیگر نه نقطه و نه لیلی.
لیلی! بگرد، گردیدنت را من تماشا می کنم.
لیلی! بگرد، تنها حکایت دایره باقیست.
لیلی نام تمام دختران زمین است، عرفان نظر آهاری