سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























ورد سحری

روزهای اولی که قرآن حفظ می کردیم خود کتاب قرآن خیلی برامون تقدس داشت. بدون وضو دست نمی زدیم. اغلب قرآن هامون رو جلد کرده بودیم. خلاصه قرآنه رو حلوا حلوا می کردیم. یه کم که گذشت داشتیم با قرآن رفیق می شدیم؛ گاهی لم می دادیم و قرآن می خوندیم یا حواسمون نبود قرآن از دستمون رها می شد. همیشه با دوستامون به هم تذکر می دادیم. هر بار که ناخودآگاه اونطور که دوست داشتیم احترام قرآن رو نگه نمی داشتیم اینقدر ناراحت می شدیم که نگو. گذشت اون دوران.

مکه که می رفتم می دیدم سعودی ها و کلا مسلمون های اونجا خیلی زیاد نسبت به قرآن حساس هستند. خدا نکنه یه لحظه قرآن رو می ذاشتیم زمین تا مثلا چادرمون رو درست کنیم. نیم ساعت باید شماتت و نصیحت اونا رو گوش می کردیم که این کار شما جسارت به قرآن هست و هکذا. من تو دلم می گفتم بابا ما با قرآن که این حرف ها رو نداریم؛ بیش از اینا باهاش رفیقیم...
اما همه اینها لازمه... هر بار سبک گرفتن قرآن حساسیتمون رو نسبت بهش کم می کنه. حتی دیروز که پدرم به خواهرم عتاب کردن که چرا این مهره رو روی قرآن گذاشتی هم لازم بود.

کسانی که به قرآن جسارت می کنن خوب می فهمن که دارن چه اهانت بزرگی انجام می دن؛ اما ما خودمون اینقدر با قرآن رفیق شدیم که شدت توهین اونها رو نمی فهمیم.

حتی آدم های لائیک هم یه مقدساتی برای خودشون دارن. دیدید چطوری از "آزادی" مثه یه بت دفاع می کنن و سنگش رو به سینه می زنن؟ بعد تا پای ساده ترین مقدسات ما مثل قرآن و عزاداری برای اهل بیت که وسط میاد اسمش رو می ذارن خرافه و دم از تقدس زدایی می زنن...
فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی

نوشته شده در سه شنبه 88/10/8ساعت 12:48 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |