سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























ورد سحری

آن گونه ای از وبلاگ نویسی که در زندگی آدم ریشه دوانده باشد، کم کم خبرش به اطرافیان هم می رسد. سختی قضیه آنجاست که مجبور باشی برای خط به خط کلماتت و اینکه چرا شاد یا غمگین بودی جواب پس بدهی. اما خوبی ماجرا یادآوری شب اول قبر و جوابی است که باید برای هر لحظه زندگی مان داشته باشیم. شبی که مثل وبلاگ، سانسور و پنهان کاری جایی ندارد و باید خودِ خودِ خودت باشی.

همه شبکه های اجتماعی و وبلاگ ها را سیل اقوام و آشنایان برداشته. همینجا را فقط داشتم برای عرض دلتنگی هایم. که وقتی با اسم سرویس بلاگ، و فرمان های ریاستی و مصالح کاری بیامیزد، بهتر است برود در محاق. همیشه فکر می کردم یکی از رازهای بزرگ قشنگ زندگی م این وبلاگ است. دست نوشته هایی که هرکدامشان برایم یادآور یک دنیا خاطره است و حاضر نیستم به هر کسی نشانشان بدهم. مخصوصا اگر بدون این فرض که ممکن است روزی ببینند درباره شان نوشته باشم.

سرشار از غروری دوست داشتنی م. حتی اگر تنهاترین شوم، استوار می ایستم.

 


نوشته شده در جمعه 95/11/8ساعت 8:17 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |