سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























ورد سحری

خواهرم از برادر و مادرم می پرسه از برنامه های دم افطار صدا و سیما کدومش رو بیشتر از همه دوست دارید؟ سریالها؟ ماه عسل؟ ...

هر دو با هم می گن: اذان

خواهرم: نههههه... از برنامه های قبل از افطار

هر دو: ربنا!


نوشته شده در شنبه 89/5/23ساعت 12:16 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

برعکس همیشه عمرم که ممکن بود سالی یه خراش به پوستم بیفته این چند ماهه از زمین و زمان بلاهای عجیب نازل می شه. یا از آسمون سنگ می باره رو سرم، یا موقع شلیک قنداق تفنگ می خوره توی صورتم، یا با ترمزهای ناگهانی ماشین و ترسهای تا عمق جون مواجه می شم...

عطف به کتاب عدل الهی استاد مطهری می ذارم به حساب البلاء للولاء !


نوشته شده در شنبه 89/5/23ساعت 12:14 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

یه آیه ای تو سوره بقره هست که حتما همه مون باهاش آشناییم.

ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار
خدایا در این دنیا و آخرت به ما نیکی عطا کن و ما رو از آتش جهنم دور کن

یادمه دبستان که بودیم برای آموزش نماز این ذکر رو برای قنوت می گفتن و خب تا سالها فکر می کردم این ذکر واجب قنوته و بعد که حافظ شدم دیگه همه ربناهای قرآن شده بود خوراک قنوتم.
قبل از این آیه آیه دیگه ای هست که میگه:

... و منهم من یقول ربنا آتنا فی الدنیا و ما له فی الاخره من خلاق
و بعضی از اونها می گن که خدایا در دنیا به ما ( مال و اموال) عطا کن و برای اونها در آخرت  (هیچ) نصیبی نیست.

این آیه قبلی که آیه 200 سوره بقره هست در مورد گروهی از اهل مکه هست که بعد از اتمام مراسم حج دور هم جمع می شدن و ذکر آبا و اجدادشون می کردن و خلاصه اینکه تا نوک دماغشون رو بیشتر نمی دیدن. اما گروهی از مومنان هستن که هم در دنیا از خدا حسنه می خوان و هم خیر آخرت رو از خدا می خوان.

دو تا نکته تو این دو آیه به نظرم می رسه که بگم.
اول اینکه آدم نباید از خدا کم بخواد. دیدید بعضی ها که می گن مثلا خدایا چشم من رو بگیر به جاش چشم این مریض رو شفا بده. خب این یه جور فحش به خدا هست. مگه نعمت های خدا تمومی داره که اگر چشم اون مریض رو بخواد خوب کنه کمبود چشم تو دنیا پیدا بشه و بخواد از شما قرض بگیره.
به نظرم این نگاه اشتباه باعث میشه آدم اصلا به خواسته اش نرسه. از خدا بخواید... چیزای بزرگ. مثلا من خودم برای همین دنیام یه آرزوهای بزرگ بزرگی دارم که به یکی دو نفر گفتم و شاید تا حالا تو دنیا یه نفر به این آرزوی من رسیده باشه! مهم اینه که من خدای خودمو بزرگتر از هر دعا و آرزویی می بینم و همین بهم قوت قلب می ده که دست کم! تا نزدیکی های هدفم پیش برم.

نکته دوم رو از تفسیر نور خوندم. اینکه مومنین از خدا حسنه می خوان و شکل دقیق خیر و نیکی که می خوان رو مشخص نمی کنن. توی دعا باید هدفمون رو از خدا بخوایم نه اینکه ابزار هدفمون رو هم مشخص کنیم. شاید خدا بخواد با یه وسیله دیگه ما رو به هدفمون برسونه و خلاصه استثنائا تو این یه مورد به خدا اعتماد کنیم تا خودش بهترن ابزار رو برامون در نظر بگیره. مثلا از خدا نخوایم که بهمون پول بده بریم سفر حج؛ شاید خواست و اسممون توی عره دانشجویی در اومد!


نوشته شده در شنبه 89/5/23ساعت 12:9 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

رمضان مبارک هم آمد. از امروز که به امید خدا ختم قرآن رو شروع کردم تصمیم دارم از هر جرئی یک آیه اش رو که نظرم رو جذب کرده انتخاب کنم و با یه کم توضیحات بنویسم. حالا یا برداشت شخصی خودم یا با استفاده از تفاسیر

امروز با اینکه روز دوم رمضانه اما جزء یک رو خوندم. چندان حال خوشی نداشتم موقع خوندن و می خوندم که فکرم رو از مشغولیت هاش رها کنم و زبونمم به ذکر خیری بچرخه. همینطور که اشکای صورتم داشت خشک می شد این آیه چشمم رو گرفت:

واستعینوا بالصبر و الصلاه و انها لکبیره الا علی الخاشعین

سوره مبارکه بقره. آیه 45
( از خدا به وسیله صبر و نماز کمک بخواید و به درستی که به جز خاشعین این کار بر بقیه سنگینه)

در مورد کمک از نماز که قبلا زیاد شنیده بودم. اینکه حضرت علی - علیه السلام- هر وقت مشکلی براشون پیش می اومد به نماز می  ایستادن و از خدا کمک می خواستن. خیلی از علما و دانشمندان هم روششون برای حل مسائل همین بوده؛ مثلا ابن سینا.

و بشر الصابریناما این مقرون شدن نماز و صبر برام عجیب بود.شاید چون تا قبل از این فکر می کردم نماز یه امر ایجابی هست و صبر سلبی هست.شاید فکر می کردم صبر یعنی خودخوری و تحمل و به رو نیاوردن. اما توی تفسیر نور نکته ای ای خوندم که صبر رو مرادف مقاومت می دونست نه تحمل. دلیلش هم اینکه فرشتگان موقع ورود بهشتی ها بهشون خوش آمد می گن و میگن سلام علیکم بماصبرتم. یعنی آفرین بر شما که توی زندگی مقاومت و پایداری کردید. حتی شرط رسیدن به مقام هدایت و رهبری الهی هم صبر ذکر شده. و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا

حالا این حدیث پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم- برام بیشتر معنا پیدا می کنه. اونجا که صبر رو بر سه دسته صبر بر مصیبت، صبر بر معصیت و صبر بر عبادت دونستن. صبر بر معصیت یعنی مقاومت در برابر اون و الخ.

و انها لکبیره الا علی الخاشعین


نوشته شده در جمعه 89/5/22ساعت 2:10 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

همیشه توی دلم به خانومایی که عاشق ظرف و ظروفشون بودن می خندیدم. میگفتم یه کاسه بشقاب دیگه چیه که آدم بخواد براشون شور بزنه و پولاشو پاشون حروم کنه؟ حالا خودمم به این درد مبتلا شدم!
خب می دونید...ظرف هم لذته هم درد. لذت مصرف و تنوع و رنگ و مدل و درد شستن و پختن و جادادن. حتی این ظرفای پلاستیکی حتی ظرفای مسی و روحی و ملامین قدیمی انگار یه زیبایی های نهفته دارن. ظرف، با سخاوت نتیجه زحمتای خانوم خونه رو توی خودش جا می ده و حتی بهش زیبایی میده. ظرف می تونه خیلی هم فانتزی و قشنگ باشه. فقط کافیه از جلوی مغازه های کادویی و کریستال با سرعت آهسته تر رد بشید تا برق ظرف و ظرفشون چشمتون رو بگیره.
البته خدا رو شکر اصلا تو خط کریستال و سیلور و اینا نیستم و فقط از پشت ویترین مغازه ها تحسینشون می کنم؛ اما دارم حس می کنم که کم کم وابستگی شدیدی بین من و کاسه بشقابای ظاهرا بی خاصیت داره ایجاد میشه! هر ظرفی رو با وسواس می شورم و باز بعد خشک شدن چکش می کنم نکنه لکی بهش مونده باشه یا لب پر شده باشه مثلا. ظرفا رو که توی کابینت جا میدم آخر سر یه نگاه کارشناسانه بهشون میندازم ببینم همه چی ردیفه یا نه!

تا اینجای کار وابستگی و مراقبت و نظافت یکی هست اما خدا نکنه این ظرف عزیزتر از جان یه بلایی سرش بیاد. مثلا وقتی دارید از پارک برمیگردید و سبد ظرف و غذا رو دادی دست کس دیگه ای جلوی چشمت می بینی که ظرف عزیزت به خاطر بی احتیاطی طرف پرواز می کنه و با شتاب روی سنگفرش کنار پارک سقوط می کنه. اون وقته که باید نیشت رو تا بناگوش باز کنی و بگی قضابلا بوده و انگار کنی که هزار تا از این ظرف ها داری و اصلا هم سرویست ناقص نشده!

اون وقته که باید توصیه خاله جان رو آویزه گوشت کنی و فکر کنی آیا خدا با شکسته شدن ظرف من بیشتر ناراحت میشه یا شکسته شدن دل کسی که ظرف من رو سهوا شکونده؟

اون وقته که باید نیمه پر لیوان رو نگاه کنی و بگی خدا رو شکر که دیگه لازم نیست این ظرف رو بشورم!


نوشته شده در سه شنبه 89/5/19ساعت 9:21 صبح توسط سحر| نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >