سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























ورد سحری

قبل از اینکه حافظ قرآن بشم نماز و روزه هام سرجاشون بود و درسم هم سرجای خودش؛ اما با همدیگه هیچ مناسبتی نداشتند. ممکن بود توی قنوت نمازم برای درسم دعا کنم و بگم « رب زدنی علما» ( و البته تا مدتها فکر می کردم زدنی را باید ذنی گفت!) ؛ اما برای درسم هدف خدایی نداشتم. فقط می خواندم چون واقعا عاشق درس خواندن و دانستن بودم. می خواستم در حیطه علایقم همه چیز را بدانم. اسلام را قبول داشتم و توحید و معاد و نبوت و غیره و ذالک اما درس بینش اسلامی برایم جذابیت خاصی نداشت. با این حال چون می خواستم بدانم خدا در قرآن چه گفته که اینقدر همه قرآن قرآن می کنند شروع به حفظ کردم. بگذریم از ته نشین شدن تدریجی انگیزه ام و بن بست های فلسفی که ناشی از زندگی منقطع گذشته ام بود. .  کمی طول کشید تا  خودم را  پیدا کنم ؛ اما بعد از حفظ قرآن انگار یک لیوان آب یخ به صورتم پاشیده بودند و تازه به هوش آمدم. تازه فهمیدم دین از درس جدا نیست. درس برای دین هست که معنا دارد و احساسات درونی و اعتقادات راسخی که طعمش چشیدنی است نه خواندنی. بعد از حفظ بود که فهمیدم باید خدا را همه جا حاضر بدانم. انگار دوران قبل از حفظم دوران ماقبل تاریخی بوده که نه خط اختراع شده بود نه زبان نه حتی تفکر. دیگر سر بحث های کلاسی ساکت نبودم؛ چون قرآن شاه کلید تفکر را به دستم داده بود و می توانستم با استفاده مناسب هر در بسته ای را باز کنم. شرکت فعال در انجمن اسلامی دبیرستان، مسابقات قرآن، فعالیت های پرورشی متفرقه و ... همه حاصل حفظ قرآن بود. روحم نه به تعداد روزهای حفظ قرآن بلکه به تعداد حرف حرف قرآن بزرگ شده بود. دیگر شیرین ترین اوقات مدرسه برایم کلاس های بینش، قرآن و عربی بود. احساس می کردم حافظه ام چندین برابر شده و هرچه محفوظات در آن بریزم پر که نه فراخ تر هم می شود. شعرهای عربی کتابمان را که دوستانم به زور ترجمه می کردند بارها می خواندم و حفظ می کردم. حتی اینقدر مشتاق عربی شدم که چندین ترم کلاس مکالمه عربی رفتم. دنیایی جدید پیش رویم باز شده بود بی انتها.
قرآن دوست خوبی برایم شده بود. همیشه به همراه داشتمش. در اوقات فراغتم حتی هنگام درس خواندن نوار قرآن گوش می کردم. قرآن دوست خوبی بود؛ اما من، کم بی وفایی نکردم.
یک سال گذشته از بی وفاترین ایامم نسبت به قرآن بود. اینقدر که امسال حتی در مسابقات قرآن هم شرکت نکردم؛ حتی در ماه مبارک رمضان یک ختم کامل قرآن نکردم و نسبت به وبلاگ قرآنیم هم کم لطف شدم. تا چندی پیش که تصمیم گرفتم به دلایلی یکی از علایقم را با بی رحمی از خودم دور کنم. واقعا کار سختی بود. همش دنبال جانشین و مسکن بودم. این بار باز هم قرآن بود که به داد در گلو مانده ام رسید. یکی از دوستانم ختم قرآنی را به من معرفی کرد که از روز عید سعید قربان آغاز می شد. دفترچه راهنمایی داشت.باید روزی نصف حزب می خواندیم و بعد از 240 روز یک ختم کامل قرآن انجام می شد. اول به نیت سایر اعضای خانواده گرفتم؛ اما بعد خودم هم یکی برداشتم. حالا چندین روز است که مدام قرآن می خوانم ، لذت می برم، آرام می شوم، اوج می گیرم، پرواز می کنم، شکر می کنم. تصمیم گرفتم بعد از پایان امتحانات با همین برنامه ختم قرآن شروع به حفظ و مرور بکنم. دوباره طعم خوش ارتباط نزدیک با قرآن را چشیدم؛ آن هم وقتی که از علایق دیگر بریده بودم.
یک قدم در راه حفظ قرآن گذاشته و سختی هایی را پشت سر گذاشتم. قرآن را که حفظ کردم ، قرآن هم حافظ من شد. بدون اینکه یادم باشد دوست خوبی چون قرآن دارم خودش با مهربانی پیش می آید و با یادآوری طعم شیرین خواندنش مرا از هر غمی رهایی می بخشد.به خوبی می فهمم که قرآن و خدای قرآن منت بر سرم گذاشته اند. می فهمم اینکه حافظ قرآنم لطف و منتی بر سر من است نه خدا. همان خدایی که می گوید: « قل لا تمنوا علی اسلامکم بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان» ( بگو منت نگذارید اسلامتان را بر من؛ بلکه خدا بر شما منت گذاشته که به ایمان هدایتتان کرده است. *ترجمه از خودم!*) شاید خیلی جاها دیده و شنیده باشید که مسلمان مآبانی هنگام سختی می گویند: « خدایا... من که اینقد ربرات بندگی کردم، من که حرام و حلالت رو رعایت کردم، من که فلان و بهمانم، من دیگه چرا باید این بلا سرم بیاد؟!» کاش یکی اینها را از خواب غفلت بیدار می کرد که آهای کسی که ادعای بندگی خدا را داری، مگر خدا به بندگی تو نیاز دارد؟ مگر حرام و حلال را جز برای خودت رعایت کرده ای؟ مگر بر سر خدا منتی داری که وظایفت را به رخش می کشی؟ مگر فراموش کرده ای نعمت بزرگ خدا را بر تو که هدایتت کرد؟
کاش یکی بیدارشان کند. کاش یکی بیدارمان کند. کاش هیچ وقت نخوابیم  و هر لحظه بیدار شویم.
«و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر»

 


نوشته شده در چهارشنبه 86/10/5ساعت 11:27 صبح توسط سحر| نظرات ( ) |

واقعا هیچ توجیهی برای این مدت ننوشتنم ندارم با اینکه دسترسی به نت هم داشتم.
موضوع هم داشتم . یکی نمایشگاه بین المللی قرآن تهران و دیگری مسابقات حفظ قرآن که تقریبا دو هفته پیش شرکت کردم و هیچ مقامی نیاوردم.
حتی کامنتهای دوستان رو هم مطالعه نکرده بودم و الطاف مجازی شون رو .
چون نمایشگاه قرآن دیگه از وقتش گذشته و چیزهایی که همون موقع به ذهنم رسید ، پرید ... میرسیم به مسابقه قرآن .
یکی از نتیجه های خوشمزه حفظ قرآن شرکت در مسابقات هست . خدا رو شکر این دوره زمونه مسابقات تنوع بیشتری پیدا کرده و هر کس با هر میزان حفظ و توانایی می تونه شرکت کنه .
مثلا توی این دوره حفظ دو ، پنج ، ده ، بیست و کل قرآن رو داشتیم .
برخی مسابقات ترکیباتی از حفظ و مفاهیم هست . و برخی صرفا مفاهیم و البته با آزادی کامل برای انتخاب اجزاء یا سوره های مورد نظر . مسابقات ترتیل و قرائت هم که جای خود داره .
و البته در مورد مسابقات قرآن ، تازگی سایر رشته های هنری رو هم به مسابقات قرآن مربوط می کنن مثل کلیپ و فیلمنامه نویسی و داستان نویسی و فیلم کوتاه و عکاسی و غیره و ذالک.
مهم اینه که با هر توانایی هر چند اندک حضور داشته باشیم .
مثلا برای همین مسابقات اخیر من در رشته حفظ ده جزء شرکت کردم و تنها 5 روز قبل از مسابقات خبردار شدم و تا روز آخر فکر می کردم که چون آمادگی کافی ندارم بهتره که شرکت نکنم .
اما وقتی وارد اون جمع شدم ، جمعی که همه دغدغه شون قرآن بود ؛ هر چند به ظاهر... خدا رو شکر کردم که دوباره من رو به همچین محیط نورانی برگردوند و باعث شد حتی یک روز هم که شده روحم رو با نوای قرآن جلا بدم.
البته بماند که هر چی هم دعا کردم آیه های آسون بهم بیفته نیفتاد و طبق معمول وقتی قرعه های بقیه رو می شنوی حس میکنی می تونستی اونها رو خوب جواب بدی و سوال تو سخت ترین سوال بوده!!!
میدونم که اینها بهونه هست ... و البته خدا هم به بهونه راه دادن من به این مسابقات دوباره من رو به یاد قرآن انداخت و اینکه دارم ازش دور می شم و حتی وبلاگ قرآنیم هم به روز نمی کنم!
بهونه های خدا عجب کارسازه 

نوشته شده در پنج شنبه 85/9/23ساعت 3:21 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

بیگانه اگر می شکند حرفی نیست ... من در عجبم دوست چرا می شکند ؟!

اینجا منظور  شکستن دل نیست ها . شکستن غرور علمی منظورمه . هر چی به اون وریها گیر دادیم که شما در مورد اعطای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد به حفاظ  قرآن اطلاع ندارید  ، امروز ایکنا با یه خبر ناقصش در دهن همه مون رو قفل کرد . خبر اینه . که آزمون اعطای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد حفاظ قرآن کریم برگزار شد . خیلی هنر کردند و یادآوری کردند که مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری برای نفرات برتر صادر می‌شود . مطمئنم کسی که این خبر رو نوشته اولین بار بوده که با همچین پدیده ای مواجه شده . برای گزارش تصویری خبر هم عکس دو سه تا خانم چادری که دارن سوال کتبی جواب می دن رو گذاشته که خدا می دونه از کدوم آرشیو پیداش کردند . ( البته اینو اطلاع ندارم ، شاید هم واقعا مربوط به این امتحان باشه ) اما به هر حال چیزی رو که القا می کنه اینه که حفاظ قرآن یه روز میرن سازمان اوقاف میگن آقا بی زحمت به ما یه مدرکی بده ... اونا هم میگن چشم شما بیا یه امتحان کوچولو بده  تا مدرکت آماده بشه . حالا خواننده محترم براش سوال نیست که چرا توی این امتحان فقط 52 نفر شرکت کردند؟! یعنی فکر می کنید فقط 52 حافظ داریم که میخوان این مدرک رو بگیرن؟!

خب بذارید از اول قضیه رو براتون بگم تا بفهمید که ایکنا چه مغلطه ای کرده و من در عجبم دوست چرا می شکند؟

بله به حافظان قرآن مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث می دن به شرطها و شروطها .

اول اینکه باید در آزمون سراسری کارشناسی ارشد که از طرف سازمان سنجش برگزار میشه مثل همه داوطلبانی که لیسانس دارن شرکت کنند و رشته علوم قرآن و حدیث که کدش 1111 رو انتخاب کنند و در جای مخصوصی علامت بزنند که حافظ هستند و با استفاده از این تبصره میخوان شرکت کنند . بعدش باید برن و تمام منابعی رو که یک لیسانس علوم قرآنی برای امتحان فوق باید بخونه رو بخونند و در امتحان شرکت کنند . هنگام اعلام افراد مجاز به انتخاب رشته اگه اسمشون جزو افراد مجاز باشه دیگه انتخاب رشته ندارند . چند روز که صبر کنند نامه ای از طرف سازمان سنجش براشون میاد و روز و مکان امتحان شفاهی رو اعلام می کنه .

خب از اینجا وارد مرحله بعد می شن . در این مرحله که در شهریور ماه برگزار میشه نامبرده باید در آزمون حفظ کل قرآن کریم که با دقت هر چه تمام برگزار میشه شرکت کنه به علاوه صوت و لحن و تجوید و اضافاتی از ترجمه قرآن . از این خان هم اگه به سلامت گذشت باید دو سه ماه صبر کنه تا مدرک لیسانس براش صادر بشه . تازه مدرکی که اگه حتی از امتحان کتبی و شفاهی تمام نمره رو کسب کرده باشه با معدل کل ده صادر میشه .  اگه قبلا لیسانس داشته باشه با ارائه یک پایان نامه که حضار مستحضر هستند چه مکافات هایی داره بهش مدرک کارشناسی ارشد می دن .

حالا این جناب ایکنا فقط برداشته خان امتحان شهریور ماه رو نوشته و نگفته که این 52 نفر در امتحان کتبی کارشناسی ارشد قبول شده اند و اطلاعاتشان به اندازه و حتی به مراتب بیشتر از یک لیسانس علوم قرآنی هست .

من در عجبم دوست چرا می شکند؟؟؟


نوشته شده در چهارشنبه 85/6/29ساعت 11:24 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

رمضان در راه هست . خیلی سعی کردم در مورد  رمضان بنویسم ؛ اما دستم به قلم نرفت که نرفت . بس که ذوق زده شدم ! رمضان مساوی قرآن هست . ماه نزول قرآن . ماهی که بیشتر مردم به قرائت قرآن رو میارن . خواندن هر آیه ثواب ختم کل قرآن رو داره . اون سالی که داشتیم قرآن رو حفظ می کردیم در ماه رمضان با اینکه ختم قرآن نکردیم اما همون درسهایی که باید می خوندیم رو مثه بچه آدم تمام و کمال به جا می آوردیم . حفظ دو صفحه جدید و درسهای قبلی و مرور یکی دو جزء . آخ که چقدر قرآن در رمضان شیرینه . همین که میگن خواندن هر آیه ثواب ختم کل قرآن رو داره خیلی آدم رو وسوسه می کنه که همش در حال قرائت باشه . مخصوصا برای ما که حفظ هم هستیم و زحمت قرآن آوردن نداره .

اندر فواید حفظ قرآن اینه که وقتی یکی میخواد بره مسافرت و قرآن دم دست نباشه برای اینکه از زیر قرآن ردش کنیم به شوخی به یکی از کوچک سال و قواره ترین حافظان دم دست میگیم یالا ... از روی سر طرف بپر !

گاهی چشمامو می بندم ، میگم خدایا تفأل آنلاین ... ببینم اولین آیه ای که به ذهنم میاد چیه !؟

بذا ببینم چیه ... آ آ آ ....

آها اومد....

و ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور

 


نوشته شده در چهارشنبه 85/6/29ساعت 11:23 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

دو سه روزه که خوانواده بهم سفارش دادن دو آیه آخر سوره کهف رو که برای از خواب بیدار شدن در زمان دلخواه هست تایپ کنم و بزنم دیوار . مامان گفت که برای اتاق خودم هم بزنم  به دیوار اما بعد یادش اومد که اِ من که خودم حفظ هستم و لازم نیست متنش جلوی چشمام باشه .

اون موقعها که داشتیم قرآن حفظ می کردیم می گفتیم آخ جون خوش به حالمون شد دیگه . خیلی نسخه ها هست که اگه فلان آیه رو بخونی فلان نتیجه رو می بینی . مثلا دو سه تا آیه آخر سوره بقره که خوندنش بعد از نماز عشاء مستحب هست و آیات سخره ( دو سه آیه از سوره اعراف هست ) که میگن برای دوری از وسوسه های شیطان خوبه و همین آیات آخر سوره کهف .

فکر می کردیم مشکل ما فقط این بوده که این آیه ها رو حفظ نبودیم و برای همین نمی خوندیم . اما حالا همه رو حفظم . خیلی تندتر از بقیه هم میتونم بخونمشون و وقت کمتری می بره . بعضی حرفها کلیشه شده ولی واقعا صحبت با خدا توفیق میخواد .

 

* * * * * *

راستی امروز شنیدم که .... نه بذار اول خبرشو که چند ماه پیش شنیدم بگم که : قرار شده از حافظان قرآن امتحانی بگیرن به صورت رسمی و بهشون مدرک بدن . پنج درجه هم داره . حفظ ده جزء / پونزده جزء / حفظ کل / درجه ممتاز / و استادی . قبلا با اخذ امتحان مدارکی از طرف موسسات قرآنی می دادن اما این یکی رسمی هست و اگه قرار بشه به حافظان امتیازی تعلق بگیره باید این مدرک رو داشته باشن . امروز شنیدم ثبت نام این امتحان شروع شده . انشاالله فردا می رم برای ثبت نام . حفظ ده جزء یا پونزده جزء .

تازه دارن حفاظ قرآن را به رسمیت می شناسن . حالا امتیاز و پورسانت که ما چشممون آب نمی خوره . کلی زحمت کشیدیم و حافظ قرآن و دین و اسلام شدیم ، تازه حضرات لطف کردند و میخوان بهمون مدرک حفظ قرآن بدن . شنیدم در زمان پیامبر به حفاظ حقوق ماهانه می دادن . مبلغش رو یادم نیست ولی زیاد بود . درسته ما به خاطر امتیاز خاصی حافظ نشدیم ، چون اصلا امتیازی هم نیست و خیلی کمه ولی لااقل می تونن نشون بدن که برای قرآن و نگهبانهاش ارزش قائلن . به نظر شما توقع زیادیه؟


نوشته شده در پنج شنبه 85/6/23ساعت 3:7 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4