سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























ورد سحری

چون خود تصورش کردیم
که اگر غم بر دلش مانَد
به دیوار مشت بکوبد،
بشقاب بشکند،
یا با چاه سخن بگوید.

اما چاه
نه مدفن عقده های روانی
که ذخیره سخنان حضرت است
برای آیندگان

کجاست گوشی شنوا؟!

نوشته شده در جمعه 88/6/20ساعت 5:6 صبح توسط سحر| نظرات ( ) |

نمی دانم انگیزه اولیه ام چه بود. مادر گفته بود اگر زیارت عاشورا را حفظ کنم 500 تومان به عنوان جایزه به من می دهد. آن زمان کلاس چهارم دبستان بودم؛ ده ساله. وقتی که هنوز اسکناس هزار تومانی نیامده بود؛ یعنی به عبارتی 500 تومان آن وقت معادل 5000 تومان الان است!

خودم به تنهایی یک کتابچه زیارت عاشورا دست گرفتم و شروع به حفظ کردم. قسمت های مشابه زیاد داشت؛ اما یادم نمی آید که برای حفظش چندان مشقتی کشیده باشم.

چند روز پیش که داشتم زیارت عاشورا می خواندم یادم آمد. برای اینکه از صحیح خواندنم مطمئن باشم همیشه متن دعا را می خوانم ولی فقط اول عبارات را نگاه میکنم. اول عبارت را نگاه کردم، چند کلمه ای از رو خواندم و بقیه را از حفظ که یادم آمد قبل از حفظ قرآن زیارت عاشورا را حفظ کرده بودم. یادم آمد که آن روز صبح در روضه وقتی داشتند زیارت عاشورا می خواندند و من کتاب دعا در دست نداشتم خانمی جلو آمد و کتابی به دستم داد؛دستش را رد نکردم؛ اما ازینکه هنوز شیعیان ما زیارت عاشورا را باید از رو بخوانند متعجب شدم. داشتم به این فکر می کردم که حکما حفظ قرآنم هم به برکت حفظ زیارت عاشورا بوده است؛ حتی زیارت عاشورایی که در عالم کودکی به قیمت 500 تومان در ذهنم ذخیره اش کردم.

داشتم به این ها فکر می کردم که دیدم دعا را از حفظ خواندم و از متن جلو افتادم.

باید زمان را دریابیم؛نه به گذشته افسوس بخوریم و نه بر آینده شاد شویم.

 باید بدانیم در چه برهه ای از تاریخ ایستاده ایم و چه مراحلی پشت سر گذاشته ایم.

مپندار که تنها عاشوراییان را بدان آزموده اند و لاغیر؛ صحرای کربلا به وسعت همه تاریخ است. 


نوشته شده در جمعه 86/10/28ساعت 12:0 صبح توسط سحر| نظرات ( ) |

این روزها دانه های کریستالی برف، زمین و درختان را سپید پوش کرده و فرا رسیدن ماه محرم الحرام شیعیان را سیاه پوش.
مدتی است که به علت برف و یخبندان برنامه امتحانات نامنظم شده و پس از مدتی پس و پیش شدن، همه امتحانات به بعد از دهه محرم موکول شد و این یعنی یک فرصت استثنایی؛ یعنی تنها سالی که تمام دهه محرم را هیچ کلاس و امتحانی ندارم و می توانم با خیالی آسوده به عزاداری و مطالعه و تفکر بپردازم.
چند سالی می شود که کتاب « نفس المهوم» تألیف مرحوم حاج شیخ عباس قمی را نشان کرده بودم که در این ایام بخوانم و دیشب با شور و شوق فراوان بسم الله گفتم و آغاز کردم. ذهنم غمناک بود و از بابت مسئله ای بسیار دل آزرده؛ اما یاد امام حسین علیه السلام و مصائبی که بر ایشان و خاندان مطهرشان رفته جای هر گله و شکایتی را می بندد. اگر کسی شایسته نکوهش و تنبیه باشد چه کسی جز خدا تواناتر بر این کار است؟ هم اوست که به راز دل ما و خیر و شر آن آگاه ترین است.

* روایت زیر از کتاب « نفس المهموم » است؛ تفسیری از آیه « کهیعص »

سعد بن عبد الله اشعری رحمة الله در داستان شرفیابی اش به حضور امام مهدی علیه السلام و پرسش هایی از وی گوید :
عرض کردم : به من گزارش بده از تأویل « کهیعص »
فرمود : این حروف، رموز غیب است که خدا بنده خود زکریا علیه السلام را بدان مطلع کرد و برای محمد صلی الله علیه و آله و سلم قصه گفت. چون زکریا علیه السلام از پروردگارش خواست که نام پنج تن را به او بیاموزد؛ جبرئیل آمد آن ها را به او آموخت و زکریا علیه السلام هر وقت محمد و علی و فاطمه و حسن علیهم السلام را نام می برد دلش باز می شد و اندوهش برطرف می گشت و چون نام جسین علیه السلام را می برد، گریه گلویش را می گرفت و گیج می شد.
یک روز عرض کرد: معبود من! مرا چه شده که چون نام چهار تن را می برم به نام آنها از هموم خود، تسلی می یابم و چون نام حسین علیه السلام را می برم اشکم می ریزد و ناله ام سر می کشد؟  خدای تبارک و تعالی سرگذشت او را برایش در کلمه « کهیعص » گفت :
کاف، رمز کربلاست.
هاء، هلاک عترت.
یاء، یزید که ظالم حسین علیه السلام است.
عین، عطش.
صاد، صبر آن حضرت.
چون زکریا علیه السلام این را شنید، سه روز از مسجد خود بیرون نرفت و کسی را هم نپذیرفت و رو به گریه و ناله آورد و برای او نوحه می خواند: معبودا ! آیا بهترین ِ همه خلقت، داغدار فرزندش می شود؟ معبودا ! گرفتاری این مصیبت بر آستانش فرو می افتد؟ معبودا ! علی و فاطمه جامه این ماتم را می پوشندو این مصیبت به آنها وارد می شود؟
سپس همیشه می گفت: معبودا ! به من پسری بده که در پیری نور چشمم باشد و چون به منش عطا کردی محبوب منش ساز و پس از آن مرا داغدار او کن؛ چنان که دوستت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را داغدار فرزندش می کنی.
خدا یحبی علیه السلام را به او داد و داغش را به دلش نهاد. مدت حمل یحیی شش ماه بود و مدت حمل حسین علیه السلام هم، چنین بود.


نوشته شده در شنبه 86/10/22ساعت 11:52 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

مطلب قبلی رو گفتم چون برای میلاد مهدی موعود که امروز باشه ... اِ راستی نیمه شعبانتون مبارک . خلاصه برای امروز رفتم همون کتاب رو پیدا کنم و در مورد آیه های قرآن مربوط به حضرت مهدی (عج) بنویسم که متاسفانه ماکو ( ماکو به زبان عربی محاوره ای یعنی موجود نیست و کو یعنی موجود هست . اینو طی سفرات زیارتی یاد گرفتم !)

بعدش رفتم از توی کتابخونه اتاق داداشی یه کتاب در مورد حضرت مهدی پیدا کردم به نام « نگین آفرینش » . قسمتی رو که در مورد حضرت مهدی در قرآن بود خوندم ولی یادم اومد که ای بابا اختیار داریم  . مثلا خودمون قرآن ناطقیم ها ! البته عرض هنر پیش یار بی ادبی است . زبان خموش سحر جان .

به نظر من قشنگترین آیه قرآنی که در مورد حضرت مهدی توی قرآن هست یه آیه ای هست در اوایل سوره قصص .  مفهومش اینه که : ما میخوایم بر مستضعفان و بدبخت بیچاره های زمین منت بذاریم و اونها رو پیشوایان مردم و وارثهای زمین قرار بدیم . منظور از مستضعفان خاندان پیامبر هستند که در آخر الزمان خیلی بهشون ظلم میشه . و از اسلام جز نامش و از قرآن جز متنش باقی نمی مونه . بعد از این ضعیف شدن ظاهری شون در دنیا وقتی که به قول قرآن از زمین و آسمون فساد می باره خدا همون مستضعفان رو که شایسته ترین به حکومت هستند رو به اوج شکوه و عزت و آقایی زمین می رسونه و دشمناشون رو ذلیل می کنه . اوفیــــــــــش . هر چی الان تو دنیا بکش بکش باشه آخرش دنیا دست خودمونه . آخرش دشمنای قسم خورده مون دماغ سوخته میشن . همه تلاشهاشون برای زیر دست کردن ما نقش بر آب میشه .

خدا کند که بیایی مهدی جان .

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم


نوشته شده در شنبه 85/6/18ساعت 12:17 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

الان در مورد یکی از آیه های قرآن کلی نوشتم ، بعد که رفتم ترجمه اش رو از توی قرآن ببینم فهمیدم که آدرس آیه رو اشتباه گفته بودم ! حافظی که مسلط نباشه و بخواد وبلاگ بنویسه همین میشه دیگه . بکش سحر خانوم!

مخلص کلامم این بود که قرآن خیلی خوبه ها . خیلی گله . همه حرفاش هم از روی حکمت هست ولی خب مستقیم اسمی از ائمه توش برده نشده . همینه که وهابی ها یه تیکه از اسلام که قرآن باشه رو گرفتن و ما بقی رو وللش و البته اون دنیاشون هم وللش ! در مورد اینکه چرا مستقیم اسمی از ائمه برده نشده قبلا از یکی از استادهام پرسیده بودم . یه جوابش که تقریبا قانعم کرد این بود که برای اینکه خیلی آماده خوری نکنیم . یه خورده مخمون رو به کار بندازیم و دنبال شان نزول و تفسیر قرآن بریم و با زحمت به اهل بیت معتقد بشیم . حرف جالبیه . اینقدر بها دارن که باید دنبالشون رفت و پیداشون کرد .

اما ... اما وقتی توی دوران حفظ به آیات تابلویی که در مورد امام زمان بود می رسیدیم ناگهان نوری در دلمون جرقه می زد و واقعا از درون شاد می شدیم که پیدای پنهانمان در قرآن پیداست .

جانش درون جان ما در گوشه دلهاستی

غایب اگر شد از نظر دانم  کجا دارد مقر

بر گرد کویش هر دلی سرگشته و شیداستی

ای جان فدای آن که او پیدای ناپیداستی


نوشته شده در پنج شنبه 85/6/16ساعت 10:53 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

<      1   2   3      >