سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























ورد سحری

تقریبا یه ماهه که تلویزیون نداریم. یک تجربه متفاوت از زندگی. شانس ما هرجا هم که میریم هر شهری هم که میریم تلویزیون ندارن. خب من واقعا تو این مدت کلی به خودم امیدوار شدم که وابسته نیستم یه این جعبه جادو. فقط دو تا برنامه اش هست که کمبودش تو زندگی مون حس میشه. یکی اخبار که جایگزینش اینترنت هست و یکی اذان که جایگزینش مسجد محل و اوقات شرعی گویا هست.

مثل این آدم های تا ته دنیا رفته و برگشته به حال کسانی که صبح تا شب پای تلویزیون هستن افسوس می خورم که چقدر دارن عمرشون رو تلف می کنن. مخصوصا این سریالهایی که میخوان درد مضاعف به آدم تزریق کنن و در نتیجه همت مضاعف رو از آدم می گیرن واقعا مصیبت هستن.

 

سالای اولی که من و یکی از اعضای خونواده حافظ قرآن شده بودیم و خیلی تو فضاهای ملکوتی بودیم یه آیه قرآن با فونت درشت تایپ شده بود و چسبیده بود به تلویزیون. آیه اش این بود:

یا لیت بنی و بینک بعد المشرقین فبئس القرین

کاش بین من و تو ( ی تلویزیون) فاصله بین مغرب و مشرق بود که بد همنشینی هستی.

 

* بر ترجمه خرده نگیرید که به نام خودم هست!


نوشته شده در جمعه 89/3/28ساعت 12:16 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

قسمتم نه به رفتن شده

نه به ماندن

مذبذبین بین ذالک


نوشته شده در پنج شنبه 89/2/30ساعت 12:2 صبح توسط سحر| نظرات ( ) |

چند وقت پیش یه نفر با استناد به آیه ارض الله واسعه می گفتش که فرار نخبگان اشکال نداره!

ولی من که ضاقت علیکم الارض شدم!
امسال دفعه سومه اسباب کشی می کنم.

تکلیف من چیه؟ نخبه ام یا جز آن؟

+ اسم سوره و آیه رو هرکی می دونه دریغ نکنه تا املام رو چک کنم.


نوشته شده در شنبه 89/2/25ساعت 12:51 صبح توسط سحر| نظرات ( ) |

دیگر اینکه امروز -نه به خاطر ریا- رفتیم مسجد نماز. جاتون خالی رکعت دوم نماز عشاء یه چیزی یادم اومد که نماز رو فرادا کردم و پریدم بیرون. دو قطعه طلای ماندگار در قسمت روشویی به یادگار گذاشته بودم که دیگه نبودش. اصولا طلاهای اضافی و کفشای پاشنه بلند و نمیدونم آرایش فلان و لباس بهمان و ازین ادا  اطوارا به من نیومده. امروز که توبه کردم. یا دیگه هیچ وقت وضو نمی گیرم یا طلا دستم نمی کنم! یعنی مثه بچه ها جلوی همه زدم زیر گریه. همه نمازگزارا که امشب به خاطر شام بیشترم بودن فهمیدن چی شده! خب اگه مطمئن بودم پیدا میشه که اصلا خودمو ناراحت نمی کردم. کی از عاقبت کار خبر داره؟ آخرشم پیدا شد و الان به صحت و سلامت دستمه.

تا حالا یادم نمیاد مثه امشب برای مال دنیا گریه کرده باشم! المال و البنون زینت الحیات الدنیا


نوشته شده در پنج شنبه 89/2/23ساعت 12:44 صبح توسط سحر| نظرات ( ) |

شانس منه دیگه

تا نزدیک سال خمسیم میشه همه یادشون به تسویه حساب می افته!

حکایت مورچه و کله پاچه اش هست خمس دادنای من. یه سال می بینی دو هزار تومن با وسواس از بین پولام جدا می کنم بذارم برای خمس! همه بهم می خندن که اینم ارزش خمس دادن داشت؟ ولی  خداییش دو هزار تومن ارزش حروم شدن همه پولا رو نداره.

 

دوستی داشتم که رو دست منم زده بود. هر سال می رفت سر کمدش وسایل استفاده نشده اش رو 5 قسمت می کرد یکیش رو می داد خمس. مثلا مدادش رو محض احتیاط نصف می کرد نصفش رو می داد برای خمس. یا مثلا یه مقداری از کرمش رو از تو تیوپش خالی می کرد برای خمس!

 

دانستی ها: هیچ می دونستید خمس تنها یک بار در قرآن اونم در سوره انفال ذکر شده؟ آیه اش اینه: و اعلموا انما غنمتم من شی فان لله خمسه و للرسول ... ( سوره انفال، آیه شماره فلاان، بقیه اش هم یادم نیست!)

 

در باب قرض و دیون من عاشق این آیه قرآنم:

و منهم من ان تامنه بقنطار یوده الیک و منهم من ان تامنه بدینار لا یوده الیک الا مادمت علیه قائما

ترجمه تحت اللفظی اش به قلم بنده ی استاد اینه که: بعضی ها یه  دنیا پولم قرضشون بدی فوری میان پست می دن؛ ولی امان از بعضی های دیگه که یه قرونم قرضشون بدی تا دست به سینه و طلبکارانه نایستی بالا سرشون محاله رنگش رو ببینی!

 

شما از کدوم دسته اید؟


نوشته شده در پنج شنبه 89/2/2ساعت 11:30 صبح توسط سحر| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >