ورد سحری
یارو اومده در نقد کروبی نوشته که چرا شیخ آیه استرجاع رو خونده انا لله و انا الیه الراجعون ( یعنی چرا سر راجعون الف لام اضافی گذاشته) بعد خودش آخر متنش نوشته صمی بکم عمی فهم لا یعقلون... ( به جای صم بکم عمی...) توی گوگل یه سرچ زدم دیدم 211 بار آیه قبل اشتباه نوشته شده. از این اشکالای تایپی و گفتاری در بیان آیات زیاد دیدم. مخصوصا سر کلاسایی که استادا می خواستن از قرآن شاهد مثال بیارن بیشتر پیش می اومد. منم زیادی حساسم رو این قضیه. البته جلوی استادایی که میدونم سوادش رو دارن و فقط زبونشون به اشتباه چرخیده چیزی نمی گم. اما اگه طرف واقعا سواد و اعتقادش رو نداشته باشه و فقط بخواد با زبون ما ردمون کنه خب آتوی خوبی هست برای گیر دادن. یشتر این اشتباهات به خاطر اینه که خودمون با چشم خودمون آیه رو نخوندیم و سی ثانیه هم روش فکر نکردیم برای همینه که توی ناخودآگاهمون درست ضبط نشده. مثلا خودم وقتی کوچیک بودم- در حد زیر 5 سال -اگه آیه ای از قرآن حفظ می کردم همش با تکرار بوده نه خوندن آیه. یادمه سوره عصر رو که حفظ کردم تا مدت ها همش قاطی می کردم ان الذین امنو و عملوا الصالحات درسته یا الا الذین آمنو و عملوا الصالحات ! البته یه احتمال دیگه ای برای خطا گفتن آیه هست و اون بیشتر مختص حفاظه. آیاتی که قبلا خوب بلد بودم و الان درصدیش فراموش شده اگه بخوام بخونمشون فقط آهنگ آیه رو یادمه که مثلا آخر آیه چه قافیه ای داشته یا مفهوم آیه چی بوده؛ بعد خب ناخودآگاه ممکنه آدم از خودش قرآن بسازه! اگه از آیات کمتر شناخته شده باشه که بقیه هیچی نمی فهمن و البته خیلی بی انصافیه این کار... اما خدا نکنه که از آیات معروف قرآن باشه که یدر این لحظه حافظ قصه ما سنگ رو یخ می شه و تمام حیثیتش زیر سوال می ره! خودم از این روند که وبلاگ قرآنیم شده دل نوشته اصلا رضایت ندارم؛ اما چه کنم که فقط همینجا مونده برام. امروز بالاخره بعد از مدت ها با جمعی از حافظان قرار گذاشته بودم که شروع کنیم به کلاس های مرور. از یه هفته پیش زنگ زدم بهشون و امروز صبحم به همه شون پیامکی یاد آوری کردم؛ اما قسمت نشد که برم. نشد که بشه... نه جلسه ساعت 4 رو تونستم برم نه کلاس جبرانی... ازینجا رونده؛ ازونجا مونده اولین قرار مرور قرآن رو گذاشتن برای فردا صبح. نمیدونم میشه برم یا نه فشار روانی سه روز اول این هفته با فشار عصبی یک ساله کنکور برابری می کرد. بدیش اینه که به کسی هم نمی تونم غر بزنم؛ از ماست که بر ماسته. تا صدام در بیاد انگشت اتهام میاد طرف خودم. فقط من می مونم و چشمای پف کرده که باید خیلی ناشیانه ربطش بدم به خواب ظهر... من می مونم و سردرد سرشکن...
خنده ی حضار
هرجا که بقیه مون تو خوندن آیه گیر می کردیم فاطمه در مرحله اول مفهوم آیه رو می گفت. اگه نمی فهمیدیم در مرحله دوم ترجمه لغت به لغت اون آیه رو برای کمک بهمون می گفت. اگه می دید واقعا آیه رو بلد نیستیم شروع می کرد به گفتن قواعدش که مثلا فعل امره یا مضارعه یا اینکه با پانتومیم و ایما و اشاره بالاخره هر طور شده آیه رو بهمون یادآوری می کرد. شاید اگه بازم نمی فهمیدیم بالاخره خودش آیه رو می گفت اما اصرار داشت تا کسی بین خوندنش مکث کرد فوری بقیه آیه یا اول آیه ای که فراموش کرده رو بهش نگیم.
روش خیلی خوبیه
کاش همه اساتید حفظ این جوری بودن
حالا جالبی کلاس امروزمون این بود که فاطمه بین همه این راهنمایی ها بچه داریش هم می کرد و با آواهای مبهم ل ل و بو بو و ادا و اطوار اومدن بچه اش هم آروم می کرد.
وقتی نوبت فاطمه می رسید که قرآن بخونه بچه اش آروم تر می گرفت.
عصبی هستی یا عاشق