ورد سحری

امروز رفتم کتابخونه درس بخونم ، اما یادم رفته بود کتابی که لازم داشتم رو ببرم !

گفتم خدایا چکار کنم که وقتم تلف نشه؟! آها ... بابا ما مثلا حافظ قرآن هستیم ها . شروع می کنم به خوندن قرآن از اول . حوصلم هم نمی شد برم قرآن بیارم تا اگه جایی رو یادم رفته بود نگاه کنم . خلاصه با اعتماد به نفس تمام و اینکه جزء یک رو خیلی خوب مسلط هستم شروع کردم .

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین

الرحمن الرحیم

...

و لا الضالین

آقا چشمتون روز بد نبینه ، و ادامه دادم

بسم الله الرحمن الرحیم

قل هو الله احد !

خودم یهو جا خوردم . باید سوره بقره رو میخوندما ولی از بس طوطی وار نماز خوندیم به هوای همون ور ور کردنهای بی توجه سوره توحید رو خوندم !

قرآن در این موارد میگه : یقولون بافواههم ما لیس فی قلوبهم

یعنی یه چیزایی میگن که قلبا بهش اعتقاد ندارن .

حالا اگه بدون توجه و از سر عادت سوره بقره رو می خوندم خیلی بدتر بود . می دونید چرا؟ چون الان با این اشتباه فهمیدم که تو باغ نبودم و خدا بهم تلنگری زد .

* مرســــــــی خدا *

 


نوشته شده در شنبه 85/6/25ساعت 1:11 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

دو سه روزه که خوانواده بهم سفارش دادن دو آیه آخر سوره کهف رو که برای از خواب بیدار شدن در زمان دلخواه هست تایپ کنم و بزنم دیوار . مامان گفت که برای اتاق خودم هم بزنم  به دیوار اما بعد یادش اومد که اِ من که خودم حفظ هستم و لازم نیست متنش جلوی چشمام باشه .

اون موقعها که داشتیم قرآن حفظ می کردیم می گفتیم آخ جون خوش به حالمون شد دیگه . خیلی نسخه ها هست که اگه فلان آیه رو بخونی فلان نتیجه رو می بینی . مثلا دو سه تا آیه آخر سوره بقره که خوندنش بعد از نماز عشاء مستحب هست و آیات سخره ( دو سه آیه از سوره اعراف هست ) که میگن برای دوری از وسوسه های شیطان خوبه و همین آیات آخر سوره کهف .

فکر می کردیم مشکل ما فقط این بوده که این آیه ها رو حفظ نبودیم و برای همین نمی خوندیم . اما حالا همه رو حفظم . خیلی تندتر از بقیه هم میتونم بخونمشون و وقت کمتری می بره . بعضی حرفها کلیشه شده ولی واقعا صحبت با خدا توفیق میخواد .

 

* * * * * *

راستی امروز شنیدم که .... نه بذار اول خبرشو که چند ماه پیش شنیدم بگم که : قرار شده از حافظان قرآن امتحانی بگیرن به صورت رسمی و بهشون مدرک بدن . پنج درجه هم داره . حفظ ده جزء / پونزده جزء / حفظ کل / درجه ممتاز / و استادی . قبلا با اخذ امتحان مدارکی از طرف موسسات قرآنی می دادن اما این یکی رسمی هست و اگه قرار بشه به حافظان امتیازی تعلق بگیره باید این مدرک رو داشته باشن . امروز شنیدم ثبت نام این امتحان شروع شده . انشاالله فردا می رم برای ثبت نام . حفظ ده جزء یا پونزده جزء .

تازه دارن حفاظ قرآن را به رسمیت می شناسن . حالا امتیاز و پورسانت که ما چشممون آب نمی خوره . کلی زحمت کشیدیم و حافظ قرآن و دین و اسلام شدیم ، تازه حضرات لطف کردند و میخوان بهمون مدرک حفظ قرآن بدن . شنیدم در زمان پیامبر به حفاظ حقوق ماهانه می دادن . مبلغش رو یادم نیست ولی زیاد بود . درسته ما به خاطر امتیاز خاصی حافظ نشدیم ، چون اصلا امتیازی هم نیست و خیلی کمه ولی لااقل می تونن نشون بدن که برای قرآن و نگهبانهاش ارزش قائلن . به نظر شما توقع زیادیه؟


نوشته شده در پنج شنبه 85/6/23ساعت 3:7 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

چند دقیقه پیش تکرار کوله پشتی  دیشب رو دیدم . اونم البته تکرار مصاحبه با خانوم سهیلا آرین بود با اضافاتی از آقای قرائتی که به نظرم کار خیلی جالبی بود .

بعضی وقتا آرزو می کنم کاش منم خیلی بد بودم تا یه دفعه با یه حرفی تلنگری می خوردم و عوض می شدم ولی خب این نا شکریه .

جالبه آقای قرائتی گفتن که خانم آرین طی صحبتهاش از حدود 40 تا آیه قرآن یا ترجمه آیه قرآن استفاده کرد که حتی برای خودشون که آخوند هستن خیلی زیاده .

خانم آرین گفتند که قرآن رو حفظ کردند . البته به نظرم گفتند که  حافظ کل نیستند ولی مهم اینه که حافظ مسلطی هستند و خیلی خوب و فی البداهه تونستند از آیه مناسب استفاده کنند .

کاش همه حافظان قرآن اینقدر به ترجمه و استفاده به جا مسلط بودند و طوطی وار حفظ نمی کردند .

البته من خودم یه دوست حافظ داشتم که در استفاده ظریفانه از آیات دست کمی از سهیلا آرین نداشت که بعدا در باره اش می نویسم .

ترغیب شدم که برم همین الان قرآن رو با توجه بخونم و مرور کنم !


نوشته شده در یکشنبه 85/6/19ساعت 8:50 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

مطلب قبلی رو گفتم چون برای میلاد مهدی موعود که امروز باشه ... اِ راستی نیمه شعبانتون مبارک . خلاصه برای امروز رفتم همون کتاب رو پیدا کنم و در مورد آیه های قرآن مربوط به حضرت مهدی (عج) بنویسم که متاسفانه ماکو ( ماکو به زبان عربی محاوره ای یعنی موجود نیست و کو یعنی موجود هست . اینو طی سفرات زیارتی یاد گرفتم !)

بعدش رفتم از توی کتابخونه اتاق داداشی یه کتاب در مورد حضرت مهدی پیدا کردم به نام « نگین آفرینش » . قسمتی رو که در مورد حضرت مهدی در قرآن بود خوندم ولی یادم اومد که ای بابا اختیار داریم  . مثلا خودمون قرآن ناطقیم ها ! البته عرض هنر پیش یار بی ادبی است . زبان خموش سحر جان .

به نظر من قشنگترین آیه قرآنی که در مورد حضرت مهدی توی قرآن هست یه آیه ای هست در اوایل سوره قصص .  مفهومش اینه که : ما میخوایم بر مستضعفان و بدبخت بیچاره های زمین منت بذاریم و اونها رو پیشوایان مردم و وارثهای زمین قرار بدیم . منظور از مستضعفان خاندان پیامبر هستند که در آخر الزمان خیلی بهشون ظلم میشه . و از اسلام جز نامش و از قرآن جز متنش باقی نمی مونه . بعد از این ضعیف شدن ظاهری شون در دنیا وقتی که به قول قرآن از زمین و آسمون فساد می باره خدا همون مستضعفان رو که شایسته ترین به حکومت هستند رو به اوج شکوه و عزت و آقایی زمین می رسونه و دشمناشون رو ذلیل می کنه . اوفیــــــــــش . هر چی الان تو دنیا بکش بکش باشه آخرش دنیا دست خودمونه . آخرش دشمنای قسم خورده مون دماغ سوخته میشن . همه تلاشهاشون برای زیر دست کردن ما نقش بر آب میشه .

خدا کند که بیایی مهدی جان .

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم


نوشته شده در شنبه 85/6/18ساعت 12:17 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

چهار پنج سال پیش یه همایش چند روزه قرآنی بود . در کنارش یه نمایشگاه بود که کتاب « آیه های زندگی » رو می فروختن .  و از اونجا که من خوره کتاب هستم رفتم یکیشو خریدم . توی هر صفحه کتاب یه آیه قرآن رو با ترجمه و تفسیر خلاصه نوشته بود و موضوع بندی جامعی هم کرده بودن . حالا ای دل غافل که میخواستن روز آخر همایش کتابهای باقی مونده رو مجانی به ملت بدن . خلاصه روز آخر هم رفتم همایش بعد از اتمام داشتم از سالن خارج می شدم که دیدم جمعیت تجمع کرده فجیع ، چون به هر حال مال مفت خوردن داره همه داشتن کتاب رو می گرفتن . فشار جمعیت زیاد شده بود . یه پیرزنی کنارم وایساده بود که به زور می تونست خودشو تو فشار جمعیت سرپا نگه داره . روشو کرد به طرف من و پرسید : دخترم ، آیه های مردگی هم دارن؟! اولش فکر کردم داره شوخی می کنه . یکم گیج ویج زدم . بعدش که چشمای پرسانش رو دیدم فهمیدم نه بابا طرف وافعا براش سواله . اصلا نگرفته بود موضوع چیه و مراد از آیه های زندگی چیه!؟ لبخند تلخی زدم و گفتم : نه مادر ، فقط آیه های زندگی دارن .

خدامیدونه توی همایش چکار می کرده . شاید دنبال عروس برای نوه اش بوده . چقدر کارهای قرآنی غریبه

. بابا درک کنید عمق فاجعه رو !


نوشته شده در شنبه 85/6/18ساعت 12:16 عصر توسط سحر| نظرات ( ) |

<   <<   46   47      >