ورد سحری
این روزها دانه های کریستالی برف، زمین و درختان را سپید پوش کرده و فرا رسیدن ماه محرم الحرام شیعیان را سیاه پوش. * روایت زیر از کتاب « نفس المهموم » است؛ تفسیری از آیه « کهیعص » سعد بن عبد الله اشعری رحمة الله در داستان شرفیابی اش به حضور امام مهدی علیه السلام و پرسش هایی از وی گوید : قبل از اینکه حافظ قرآن بشم نماز و روزه هام سرجاشون بود و درسم هم سرجای خودش؛ اما با همدیگه هیچ مناسبتی نداشتند. ممکن بود توی قنوت نمازم برای درسم دعا کنم و بگم « رب زدنی علما» ( و البته تا مدتها فکر می کردم زدنی را باید ذنی گفت!) ؛ اما برای درسم هدف خدایی نداشتم. فقط می خواندم چون واقعا عاشق درس خواندن و دانستن بودم. می خواستم در حیطه علایقم همه چیز را بدانم. اسلام را قبول داشتم و توحید و معاد و نبوت و غیره و ذالک اما درس بینش اسلامی برایم جذابیت خاصی نداشت. با این حال چون می خواستم بدانم خدا در قرآن چه گفته که اینقدر همه قرآن قرآن می کنند شروع به حفظ کردم. بگذریم از ته نشین شدن تدریجی انگیزه ام و بن بست های فلسفی که ناشی از زندگی منقطع گذشته ام بود. . کمی طول کشید تا خودم را پیدا کنم ؛ اما بعد از حفظ قرآن انگار یک لیوان آب یخ به صورتم پاشیده بودند و تازه به هوش آمدم. تازه فهمیدم دین از درس جدا نیست. درس برای دین هست که معنا دارد و احساسات درونی و اعتقادات راسخی که طعمش چشیدنی است نه خواندنی. بعد از حفظ بود که فهمیدم باید خدا را همه جا حاضر بدانم. انگار دوران قبل از حفظم دوران ماقبل تاریخی بوده که نه خط اختراع شده بود نه زبان نه حتی تفکر. دیگر سر بحث های کلاسی ساکت نبودم؛ چون قرآن شاه کلید تفکر را به دستم داده بود و می توانستم با استفاده مناسب هر در بسته ای را باز کنم. شرکت فعال در انجمن اسلامی دبیرستان، مسابقات قرآن، فعالیت های پرورشی متفرقه و ... همه حاصل حفظ قرآن بود. روحم نه به تعداد روزهای حفظ قرآن بلکه به تعداد حرف حرف قرآن بزرگ شده بود. دیگر شیرین ترین اوقات مدرسه برایم کلاس های بینش، قرآن و عربی بود. احساس می کردم حافظه ام چندین برابر شده و هرچه محفوظات در آن بریزم پر که نه فراخ تر هم می شود. شعرهای عربی کتابمان را که دوستانم به زور ترجمه می کردند بارها می خواندم و حفظ می کردم. حتی اینقدر مشتاق عربی شدم که چندین ترم کلاس مکالمه عربی رفتم. دنیایی جدید پیش رویم باز شده بود بی انتها. تعریف این سایت رو از دوستان شنیدهبودم، تبلیغش رو در نمایشگاه رسانههای دیجیتال دیدهبودم و امروز اتفاقی گذرم بهش افتاد. کسانی که ایمان بیارن و کارهای شایسته بکنن. حسن فعلی و حسن فاعلی. باطن و ظاهر. معلوم نیست اگه خدا باطن رو دوم گفته بود، ظاهر فریبها چند برابر می شدن!! معمولا وقتی فکری ذهنم رو مشغول کنه یا نگران چیزی باشم خودم رو به کاری سرگرم می کنم تا فراموش کنم . سلام شهریار پرهیزگار محمد صدیق المنشاوی ایوب طه عبد الرحمن سدیس عبد الله بصفر شاطری مشاری بن راشد العفاسی بسیار قاریان دیگه ای هستند که یا من نمی شناسم یا قرائت می خونن نه ترتیل (البته این اصطلاح رایجش هست برای توضیحات بیشتر به پاورقی مراجعه کنید* ) قرائی همچون عبد الباسط محمد عبد الصمد، محمد جبرئیل، مصطفی اسماعیل،خلیل الحصری، مصطفی غلوش و ... . لینک فوق العاده ای پیدا کردم که میتونید در اینجا قرائتهای زیبا و متنوعی رو بشنوید . یک کلیک
مدتی است که به علت برف و یخبندان برنامه امتحانات نامنظم شده و پس از مدتی پس و پیش شدن، همه امتحانات به بعد از دهه محرم موکول شد و این یعنی یک فرصت استثنایی؛ یعنی تنها سالی که تمام دهه محرم را هیچ کلاس و امتحانی ندارم و می توانم با خیالی آسوده به عزاداری و مطالعه و تفکر بپردازم.
چند سالی می شود که کتاب « نفس المهوم» تألیف مرحوم حاج شیخ عباس قمی را نشان کرده بودم که در این ایام بخوانم و دیشب با شور و شوق فراوان بسم الله گفتم و آغاز کردم. ذهنم غمناک بود و از بابت مسئله ای بسیار دل آزرده؛ اما یاد امام حسین علیه السلام و مصائبی که بر ایشان و خاندان مطهرشان رفته جای هر گله و شکایتی را می بندد. اگر کسی شایسته نکوهش و تنبیه باشد چه کسی جز خدا تواناتر بر این کار است؟ هم اوست که به راز دل ما و خیر و شر آن آگاه ترین است.
عرض کردم : به من گزارش بده از تأویل « کهیعص »
فرمود : این حروف، رموز غیب است که خدا بنده خود زکریا علیه السلام را بدان مطلع کرد و برای محمد صلی الله علیه و آله و سلم قصه گفت. چون زکریا علیه السلام از پروردگارش خواست که نام پنج تن را به او بیاموزد؛ جبرئیل آمد آن ها را به او آموخت و زکریا علیه السلام هر وقت محمد و علی و فاطمه و حسن علیهم السلام را نام می برد دلش باز می شد و اندوهش برطرف می گشت و چون نام جسین علیه السلام را می برد، گریه گلویش را می گرفت و گیج می شد.
یک روز عرض کرد: معبود من! مرا چه شده که چون نام چهار تن را می برم به نام آنها از هموم خود، تسلی می یابم و چون نام حسین علیه السلام را می برم اشکم می ریزد و ناله ام سر می کشد؟ خدای تبارک و تعالی سرگذشت او را برایش در کلمه « کهیعص » گفت :
کاف، رمز کربلاست.
هاء، هلاک عترت.
یاء، یزید که ظالم حسین علیه السلام است.
عین، عطش.
صاد، صبر آن حضرت.
چون زکریا علیه السلام این را شنید، سه روز از مسجد خود بیرون نرفت و کسی را هم نپذیرفت و رو به گریه و ناله آورد و برای او نوحه می خواند: معبودا ! آیا بهترین ِ همه خلقت، داغدار فرزندش می شود؟ معبودا ! گرفتاری این مصیبت بر آستانش فرو می افتد؟ معبودا ! علی و فاطمه جامه این ماتم را می پوشندو این مصیبت به آنها وارد می شود؟
سپس همیشه می گفت: معبودا ! به من پسری بده که در پیری نور چشمم باشد و چون به منش عطا کردی محبوب منش ساز و پس از آن مرا داغدار او کن؛ چنان که دوستت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را داغدار فرزندش می کنی.
خدا یحبی علیه السلام را به او داد و داغش را به دلش نهاد. مدت حمل یحیی شش ماه بود و مدت حمل حسین علیه السلام هم، چنین بود.
قرآن دوست خوبی برایم شده بود. همیشه به همراه داشتمش. در اوقات فراغتم حتی هنگام درس خواندن نوار قرآن گوش می کردم. قرآن دوست خوبی بود؛ اما من، کم بی وفایی نکردم.
یک سال گذشته از بی وفاترین ایامم نسبت به قرآن بود. اینقدر که امسال حتی در مسابقات قرآن هم شرکت نکردم؛ حتی در ماه مبارک رمضان یک ختم کامل قرآن نکردم و نسبت به وبلاگ قرآنیم هم کم لطف شدم. تا چندی پیش که تصمیم گرفتم به دلایلی یکی از علایقم را با بی رحمی از خودم دور کنم. واقعا کار سختی بود. همش دنبال جانشین و مسکن بودم. این بار باز هم قرآن بود که به داد در گلو مانده ام رسید. یکی از دوستانم ختم قرآنی را به من معرفی کرد که از روز عید سعید قربان آغاز می شد. دفترچه راهنمایی داشت.باید روزی نصف حزب می خواندیم و بعد از 240 روز یک ختم کامل قرآن انجام می شد. اول به نیت سایر اعضای خانواده گرفتم؛ اما بعد خودم هم یکی برداشتم. حالا چندین روز است که مدام قرآن می خوانم ، لذت می برم، آرام می شوم، اوج می گیرم، پرواز می کنم، شکر می کنم. تصمیم گرفتم بعد از پایان امتحانات با همین برنامه ختم قرآن شروع به حفظ و مرور بکنم. دوباره طعم خوش ارتباط نزدیک با قرآن را چشیدم؛ آن هم وقتی که از علایق دیگر بریده بودم.
یک قدم در راه حفظ قرآن گذاشته و سختی هایی را پشت سر گذاشتم. قرآن را که حفظ کردم ، قرآن هم حافظ من شد. بدون اینکه یادم باشد دوست خوبی چون قرآن دارم خودش با مهربانی پیش می آید و با یادآوری طعم شیرین خواندنش مرا از هر غمی رهایی می بخشد.به خوبی می فهمم که قرآن و خدای قرآن منت بر سرم گذاشته اند. می فهمم اینکه حافظ قرآنم لطف و منتی بر سر من است نه خدا. همان خدایی که می گوید: « قل لا تمنوا علی اسلامکم بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان» ( بگو منت نگذارید اسلامتان را بر من؛ بلکه خدا بر شما منت گذاشته که به ایمان هدایتتان کرده است. *ترجمه از خودم!*) شاید خیلی جاها دیده و شنیده باشید که مسلمان مآبانی هنگام سختی می گویند: « خدایا... من که اینقد ربرات بندگی کردم، من که حرام و حلالت رو رعایت کردم، من که فلان و بهمانم، من دیگه چرا باید این بلا سرم بیاد؟!» کاش یکی اینها را از خواب غفلت بیدار می کرد که آهای کسی که ادعای بندگی خدا را داری، مگر خدا به بندگی تو نیاز دارد؟ مگر حرام و حلال را جز برای خودت رعایت کرده ای؟ مگر بر سر خدا منتی داری که وظایفت را به رخش می کشی؟ مگر فراموش کرده ای نعمت بزرگ خدا را بر تو که هدایتت کرد؟
کاش یکی بیدارشان کند. کاش یکی بیدارمان کند. کاش هیچ وقت نخوابیم و هر لحظه بیدار شویم.
«و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر»
ظاهرا هر روز یک سخن روز تصویری دارن. تصویری که من امروز دیدم این بود
گلبرگهای این گل مثل شراره های آتشی هست که از دل بیرون زده باشه.
همیشه این آیه برام وحشتناک بوده.
یوم نقول لجهنم هل امتلات و تقول هل من مزید؟
چو دوزخ که سیرش کنند از وقید... دگر بانگ دارد که هل من مزید؟
نیت یا عمل هر کدوم صحیح نباشه،جهنم مشتاق ما میشه. به نظر حساب سادهای میاد؛ اما...
اما...
کجایند مردان بی ادعا؟
این روزها فکرهای گونه گون و نگرانی از امتحانات بر مغز ناچیزم فشار آورده و منم فشارش رو بر دکمه های موبایلم وارد می آرم و یکی از بازیهایش را به طرز (تقریبا) دیوانه واری بازی می کنم .
دیوانه وار از این لحاظ که بارها اون رو بازی کردم و تا مرحله آخر رفتم و امتیازم که به 99999 رسید چون رقم بیش از این را نمی تونه بخونه ظاهرا امتیاز افزایش پیدا نمی کنه ولی من هم چنان به بازی ادامه می دم !
اولین باری که به آخر امتیاز رسیدم ناگهان این آیه به ذهنم اومد که « و ماالحیاه الدنیا الا لعب و لهو »
دیدم معنای واقعی لعب و لهو و بی خاصیتی رو می تونم توی این بازی به انتها رسیده ببینم .
جایی شنیدم هدف اصلی سرگرمی ها این است که ما رو از فکر کردن وادارن و ما هم برای فرار از مشکلات زندگی با آغوش باز اونها رو می پذیریم و در همین هنگامه انواع تهاجمات فکری و فرهنگی به ما وارد میشه .
بازی موبایل ، اینترنت، چت و گاهی وبلاگ نویسی همین خاصیت رو داره . آدم رو معتاد یا به قولی خمار می کنه و جز لذت آنی هیچی نمی فهمه .
دیگه سیگار کردن برای نشئگی دمده شده و جز دود و دم چیزی نداره اما اینترنت با دنیای رنگارنگ دلفریبش در قالب پیشرفت علمی و ارتباطات انسانی تا سر حد مرگ نشئه می کنه .
وقتی اطلاعیه های مراکز ترک اعتیاد رو می بینم پیش خودم می گم چی میشد مراکز ترک اعتیاد به تکنولوژی وجود داشت .اونم بدون درد !
کسی پیشنهادی برای فرار از آلام زندگی و نشئه نشدن نداره؟
نتیجه امتحان رو دادند و من قبول شدم . به همین سادگی... به همین خوشمزگی !
ولی هنوز شروع به خوندن برای مرحله بعد نکردم . تنها هنرم این بوده که فایل صوتی چند جزء قرآن رو ریختم روی موبایلم و در اوقات فراغت گوش می دم . بذارید از انواع قراء براتون بگم .
معمولا هر کس شروع به حفظ قرآن می کنه در وهله اول سراغ نوار استاد شهریار پرهیزگار میره . در انواع نوار و سی دی به وفور همه جا یافت میشه . انواع نغمات قرآنی رو روی آیات پیاده کردند و دل نشین هست . من حدود 20 جزء رو با نوار ایشون حفظ کردم . اون قدیما که ام پی تری و سی دی به این عظمت نبود اول یک بار دو صفحه ای که باید حفظ می کردیم رو با نوار گوش میدادم و بعد آیه آیه می شنیدم و تکرار می کردم و ترجمه را میخواندم و بالاخره حفظ میشدم .
البته همه دوستام از نوار قرآن برای حفظ استفاده نمی کردند اما مزیتی که حفظ قرآن همراه با نوار داره اینه که حفظ رو روون میکنه و تا حدودی در صوت و لحن و تجوید موثره .
خلاصه این جناب پرهیزگار با اینکه نوارهاشون مثل نقل و نبات بین حفاظ می چرخه اما ایرادی که برخی بزرگان و من جمله من! به نوارهاشون میگیرن اینه که با لحن فارسی میخونن . این اشکال وقتی بیشتر هویدا میشه که نوار قراء عرب زبان را شنیده باشیم .
که بین خودمون منشاوی خالی صداش میکنیم از قراء مصری هستند . برای مسابقات مدرسه جزء سه و چهار رو با نوار ایشون مسلط کردم . بیشتر از همه نغمه صبا که نغمه ای محزون هست رو روی آیات پیاده کردند . علما متفق القول نظرشون اینه که از نظر تجویدی فوق العاده هستند ولی شاید برای تازه کارها کمی یکنواخت باشه .
در مورد شخص ایشون اطلاعاتی ندارم . ایوب صداش میکنیم . جاهایی شنیدم میگن دکتر ایوب طه . نوار دو سه جزءشون رو دارم . آیات اولیه سوره اسراء را زیبا خواندند . ظاهرا عرب زبان هستند و با سرعتی تندتر از منشاوی و کندتر از پرهیزگار میخونن . برای مرور آیات خوب هست .
متخلص به سدیس . امام جماعت مسجد الحرام بودند. قرائات ایشان بر روی نوار و سی دی و قرآن دیجیتالی در عربستان به وفور هست و در ایران هم کم نیست . مشخصه قرائتشون سرعت،دقت،مهارته . اجزاء مختلفی رو با قرائت ایشون گوش دادم . عموما هر موقع سرعت برام اولویت داشته . مکه که مشرف شده بودیم یک بار نماز جماعت مسجد الحرام را به امامت ایشان خواندم . خیلی جالبه در نماز جماعت صوت قرآنی را بشنوی که بارها در کشور خودت به نوارش گوش دادی و باهاش قرآن رو زمزمه کردم . از دور دیدمشون . یک شیخ عرب تقریبا کهنسال .
از توی سی دی صبا ( قرآن مخصوص کودکان ) کشفشون کردم . از هر کس پرسیدم اطلاعاتی در موردشون ندارند . سوره صافات رو با نوار ایشون حفظ کردم . تمام زیر و بم های این سوره رو با نوار ایشون حفظم و شاید حتی بیش از آیات این سوره الحانش رو حفظ کردم . البته الحانی که متناسب با متن آیه هست . مثلا آیات بهشت و بهشتیان همراه با شادی و جهنم و جهنمیان با خوف و غضب هست . تقریبا تند می خونند . صداشون کمی شبیه سدیس هست .
سر و ته اسمشون رو نمیدونم . یک قاری مصری که حتی در سی دی ضحی که زندگینامه قراء رو نوشته اطلاعاتی در موردشون نیست . نسبتا تند می خونن . میگن که اصول تجویدی رو زیاد رعایت نکردند اما صدای خیلی خاصی دارند . صدایی ملیح و دل نشین که آدم دلش میخواد تا ته قرآن رو باهاش گوش بده . ظاهرا بعد از پرهیزگار و منشاوی بیشترین رویکرد به نوارهای ایشون هست . فایلهای صوتی که در موبایلم ریختم قرائت شاطری هست .
معروف به مشاری راشد . از قراء گمنامی که با تلاش دوستان کشفشون کردیم . البته یک توضیحی عرض کنم که در بین دوستان اهل تسنن نوعی از نماز رایج هست به نام نماز تراویح . نمازی که در ماه مبارک رمضان خوانده میشه، در هر روز در نماز یک جزء قرآن رو می خونن و در کل ماه مبارک کل قرآن رو ختم می کنن . چون این نماز به جماعت خوانده می شه در آخر ماه یک سری کامل قرائت قرآن به دست میاد که نوارهای مشاری راشد هم از این دست هست و البته خیلی امام جماعات دیگه ای هم هستند که هنوز کشفشون نکردم . نوارهای ایشون رو در سفرهایی که خانواده و دوستان به مکه داشتند تهیه کردند و به مرور تقریبا سری کاملی از نوارها شده . بعدا یک سی دی قرائت کل قرآنشان را خریدم . آیات را با حسی عمیق، لحنی عربی و سرعتی مناسب می خونن . یکی از قرائات سوره ابراهیمشان هست که وقتی به آیات عذاب میرسن بین قرائت گریه می کنن و آیه رو چند بار تکرار میکنن که خیلی تاثیر گذاره . سورههای ابراهیم، طه،حجر و ... با صدای ایشون در ذهنم نقش بسته . از نظر تجویدی نمیدونم دقیقا در چه سطحی هستن اما قرائتشون رو خیلی میپسندم .
پیامبر فرمودند برای هر چیزی آرایشی هست و آرایش قرآن صوت نیکو هست . و هم چنین فرمودند قرآن را با صداهای خود زینت دهید که صوت نیکو بر زیبایی قرآن می افزاید . و سفارش کردندکه قرآن را با آهنگ و لهجه عربی بخوانیم . چون قرآن بهترین کلامها هست پس باید با زیباترین اصوات خوانده بشه . اما نباید کند و کاو در قرائات قرآن برامون اصل بشه و ما رو از اصل کلام منحرف کنه . مهم اینه که :فاقروا ما تیسر من القرآن
* قرائت قرآن با توجه به سرعت اون به روشهای تحقیق، تحدیر و تدویر امکان پذیر هست و در هر سه روش اصول ترتیل باید رعایت بشه . ترتیل یعنی خواندن قرآن به صورت منظم و شمرده که حروف و کلمات صحیح ادا شوند، همراه با تدبر در معانی آیات .
1- قرائت تحقیق : یعنی خواندن قرآن با حداکثر آرامش برای آموزش قرآن و فراگیری قواعد تجوید . معمولا برای آموزش صحیح قواعد تحوید و لهجه اصیل قرآن به کار میره و اگر با توجه به معانی آیات باشه تاثیر بیشتری در شنوندگان خواهد داشت .( در اصطلاح بهش قرائت میگن)
2- قرائت تحدیر : یعنی خواندن قرآن با سرعت به شکلی که در رعایت قواعد تجوید، خللی وارد نشود . معمولا در نمازهای مستحبی و مرور آیات توسط حفاظ استفاده میشه .
3- قرائت تدویر : یعنی خواندن قرآن در حالتی بین تحقیق و تحدیر . این همان روشی هست که امروزه بین قاریان به ترتیل مشهور شده .
از کتاب روانخوانی و تجوید قرآن کریم، علی حبیبی،محمد رضا شهیدی